شفقنا- ریحانه حیدری: در زمان هایی که برای خواندن یک کتاب صرف می کنیم قطعا اوقاتی پیدا می شود که دوست نداشته باشیم کتاب تمام شود یا آن را زمین بگذاریم و باز هم بودند زمان های که با خواندن چندین صفحه از یک از اثر ادبی آن کتاب به گوشه کتابخانه ما رفته باشد؛ کم نیستند آثار ادبی مذهبی هم که به چنین وضعی دچار باشند.

خبرنگار شفقنا برای «بررسی ادبیات داستانی و مذهبی» به سراغ سید علی کاشفی خوانساری رفته است، او فعالیت های متعددی در حوزه ادبیات داستانی داشته و ۴۴ عنوان نیز از ایشان منتشر شده است. کاشفی مشاور معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالهای اولیه دهه ۸۰ بوده است.

کاشفی در مورد قالب های ادبی و به کار گیری آن در حوزه ادبیات مذهبی می گوید: ارایه آثاری با استفاده از قالب های رمان نو و سایر قالب های پست مدرن که مضمون و فحوای دینی داشته باشند غیر ممکن نیست و نویسندگان ما می توانند از این ظرفیت ها برای ارایه اثر ادبی خودشان هم کمک بگیرند.

در ادامه متن گفت و گوی شفقنا با سیدعلی کاشفی خوانساری را می خوانید:

*در برخی از آثار ممکن است به وضوح به یک واقعه مذهبی اشاره نشود و مخاطب را به درک یک امر اخلاقی هدایت کند، آیا می توانیم چنین آثاری را در حوزه ادبیات دینی بدانیم یا باید در نثر خودمان یک نشانه ای از واقعه دینی نشان دهیم؟

کاشفی خوانساری: به طور قطع معنا و مصداق ادبیات دینی فراتر از بازنویسی های تاریخی و زندگی نامه های داستانی است؛ دین مثل هر موضوع دیگری چهار ساحت دارد و چهار دایره متداخل را شامل می شود، گام اول اندیشه و فلسفه است که در اینجا مصداق آن دین، اعتقادات و اصول دین به شمار می آید، گام دوم هم منابع و ادبیات است که در دین مصداق آن آیین ها، منابع دینی و احکام می شود، گام سوم هم حوزه فرهنگ است که مصداق آن شکل زندگی، آداب  و آیین هاست و چهارمین ساحت نیز تمدن است که تمدن اسلامی نیز شامل تمام آثار تالیفات، دوره های تاریخی، حکومت های دینی و گروه های مختلف مسلمان هستند که ذیل تمدن اسلامی قابل بررسی هستند. پس هر اثری که به یکی از این چهار حوزه فلسفه و اندیشه دینی، ادبیات و منابع دینی، فرهنگ و تمدن دینی بپردازد را می توان جز ادبیات دینی به حساب آورد.

*باتوجه به قصه های قرآنی در روایت هایی که از ادبیات مذهبی می بینیم شخصیت ها سیاه و سفید هستند، چرا در این نوع داستان ها شخصیت های خاکستری کمتر در داستان ها دیده می شود؟

کاشفی خوانساری: یکی از چالش های ادبیات داستانی دینی است که رمان شخصیت های خاکستری را می طلبد و باید شخصیت های داستانی مساله دار باشند یعنی باید دچار تردیدها، ترس ها و ضعف های هم باشند. اما وقتی ما بخواهیم در مورد معصومین(ع) و اولیایی خداوند بنویسیم، مساله ضعف ها و تردیدها با باورهای دینی ما سازگار نیست و نتیجه این می شود که شخصیت های دو قطبی و سیاه و سفید می شوند؛ بنابراین از تاثیر گذاری و جذابیت داستان می کاهد؛ اولا اعتقاد ما در حوزه معصومیت، خاص چهارده معصوم(ع)، نزدیکان آنها و دانشمندان است و ضرورتی ندارد ما به تصویر پردازی دو قطبی بپردازیم در حقیقت با کنکاش روانشناسانه می توان به شخصیت های داستانی جذابیت بخشید. در مورد شخصیت های منفی هم واقعیت این است که نباید هیچ کدام از افراد را مطلق و صد در صد فرض کنیم و می توان با نقب زدن به اندیشه ها تردید ها، پرسش ها و دو راهی هایی که در مسیر آنها ایجاد می شود به جذابیت داستان ها کمک کنیم. در مورد معصومین(ع) باید حرمت ها حفظ شود اما باید از سایر تکنیک های داستانی برای ایجاد جذابیت استفاده کرد به نحوی که حرمت ها حفظ شود و از جذابیت های داستان نیز کاسته نشود.

*روایت هایی که در داستان ها نقل می شوند در اغلب موارد از یک قالب تکراری پیروی می کنند؛ به نظر شما این موضوع به چه عاملی برمی گردد؟

کاشفی خوانساری: داستان نویسی مانند هر نوع نوشتن دیگری سه عنصر اصلی و شرط لازم دارد، یکی اینکه ما باید قالب را بشناسیم و در اینجا قالب دینی و قالب داستانی با هم تفاوتی ندارد چون داستان یکسری اصول مشترکی دارد. دوم محتوا و مضمون است که دین و اعتقادات دینی است، پس کسی که می خواهد در این زمینه اثری را خلق کند باید انسان معتقدی باشد و سطح مطالعات دینی کافی داشته باشد و به منابع معتبر مسلط باشد. در نهایت هم عنصر نثر یا زبان است، طبیعتا تا کسی بر اصول یک زبانی مسلط نباشد نمی تواند داستان موفقی را خلق کند. گاهی وقت ها برخی از داستان نویسان صرفا علاقه دینی و اطلاعات در این زمینه را برای نوشتن داستان دینی کافی می دانند در حالیکه هر سه شرط ضروری است و در کنار هم آمدن این سه شرط در یک اثر، موفقیت داستان را رقم می زند.

*داستان های سفارشی ممکن است سه شرطی که شما عنوان کردید را نداشته باشد، چقدر می تواند آسیب زننده باشد اصلا تا چه اندازه کارهای سفارشی را آسیب زننده می دانید؟

کاشفی خوانساری: برای خلق یک اثر ادبی و هنری حتما باید این اثر از دل برآمده باشد و مرحله آخر زمانی است که نویسنده دست به قلم می شود و قبل از آن می تواند یک اتفاق دیگری هم افتاده باشد یا یک مساله اجتماعی نویسنده را به این ضرورت برساند؛ از طرفی دیگر مذاکره و توصیه از طرف یک شخص یا نهادی او را به این ضرورت قلبی برساند اما زمانی که می خواهد دست به قلم ببرد نویسنده باید به کار خودش باور داشته باشد یا به صورت جوششی این اثر خلق شود در غیر این صورت با اثر ارزشمندی روبرو نخواهیم بود.

*ما در زمانی دکتر شریعتی را داشتیم که گروه جوان را به خوبی جذب ادبیات دینی کردند چه اتفاقی افتاد ایشان توانستند یک جریان سازی در ادبیات مذهبی داشته باشند؟

کاشفی خوانساری: البته دکتر شریعتی هم خودشان ادعای داستان نویس بودن را نداشتند و در حقیقت پیش از آنکه نویسنده باشند یک خطیب توانا و برجسته بودند اما به نظر من نقطه برتری ایشان را باید ارتباط رو در رو با مخاطب، شناخت از اقتضائات روز و شناخت از ویژگی های جامعه تلقی کرد و این موارد سبب شد تا چنین توفیقی برای ایشان رقم بخورد.

*به نظر شما آیا بعد از دکتر شریعتی کسی توانست جوانان را جذب ادبیات مذهبی و دینی کند؟

کاشفی خوانساری: من با احترام زیادی که برای ایشان قائل هستم اما جایگاه ایشان را تا این اندازه منحصر به فرد نمی دانم. در حوزه های مختلفی نویسندگانی توانستند در حوزه آثار دینی تاثیر گذار باشند، مانند شهید مطهری، مرحوم گل زاده غفوری، مرحوم صفایی، مرحوم مصطفی زمانی و از کسانی هم که هنوز در میان هستند می توان از محمدرضا حکیمی، محمود حکیمی یاد کرد که تاثیر گذاری خاص خودشان را داشتند و مخاطبان خاص خود را جلب کردند؛ به نظر من این عزیزان آن سه شرط باور دینی، تسلط به منابع دینی و تسلط بر قالب های نگارشی، تسلط بر زبان و نثر را داشتند.

*باتوجه به اینکه سبک ها و قالب های ادبی جدید در دنیا مخاطبان خاص خود را دارند، نویسندگان ما در این حوزه از شیوه ای می توانند برای تاثیر بیشتر استفاده کنند و همزمان از این قالب های نو نیز برای ارایه اثر ادبی خودشان کمک بگیرند؟

کاشفی خوانساری: این موضوع چالش ها و بحث های قدیمی در حوزه ادبیات است که آیا قالب و محتوا باهم نسبتی دارند یا خیر؟ آیا می توان محتواهای مختلفی را در هر قالبی ریخت یا خیر؟ آیا اندیشه دینی و باور دینی صرفا قابل ارایه در ادبیات کهن یا قالب مثنوی و غزل است یا می توان اندیشه دینی یا مضامین این چنینی را در شعر نو یا سپید هم ریخت؟ حقیقت این است که به طور مطلق نمی توان این دو نظریه را پذیرفت در مواردی قالب تاثیر خودش را بر روی محتوا هم می گذارد و از طرف دیگر می تواند با شناخت کامل و مسلط شدن بر قالب هر محتوایی را به رنگ و بوی قالب های مختلف در آورد و عرضه کرد.

از نظر من ارایه آثاری با استفاده از قالب های رمان نو و سایر قالب های پست مدرن که مضمون و فحوای دینی داشته باشند غیر ممکن نیست و نویسندگان ما می توانند از این ظرفیت ها برای ارایه اثر ادبی خودشان هم کمک بگیرند.

*داستان های مختلفی خوانده می شود که برای مثال راوی ظهر عاشورا را روایت می کند اما در بین این آثار روز واقعه بهرام بیضایی ماندگار می شود و در ذهن مخاطب جای می گیرد، چرا آثار در ابیات دینی با آثار تاثیرگذار کمتر مواجه هستیم؟

کاشفی خوانساری: شاید یک اصل آن به ضرورت بی طرف بودن روایتگر در روایت برگردد. برای مثال وقتی مداحان هنگام نوحه سرایی خودشان گریه کنند مخاطبان خود را تحت تاثیر قرار نمی دهند. این در حقیقت ضرورت بی طرف بودن روایتگر در هنگام روایت یک موضوع است. به نظر در بعضی مواقع کسانی که خواستند داستان دینی بنویسند یا واقعه ای مثل عاشورا را توصیف کنند نتوانستند احساسات خودشان را کنترل کنند به همین دلیل احساسات روایتگر بروز پیدا کرده و اثر گذاری در مخاطب کاهش پیدا کرده است.