خوشبختي،‌كهكشاني نا پيدا نيست

خوشبختي تصوير مردي است

چشم به جاده دوخته

و زني كه در صندلي كناري آسوده در خواب است

 خوشبختي همان روسري خوشرنگي است

كه با ذوقي لبريز از دستفروش خريده اي

 خوشبختي يعني همكارت با صداي بلند:

بردار گوشي را

 يعني دلهره دير رسيدن

يعني سنگيني لحظه ها تا شنيدن الو

خوشبختي همين است كه موهايت را كوتاه كن

يعني صبحانه هاي روبرو

و كسي كه روز را برايش تعريف كني