مرحوم جوینی به جلوهای از آنچه که خوانده بود، بدل شده بود
«ادب مرد ادب»
درباره مرحوم عزیزالله جوینی، این روزها شاهنامه پژوهان و اساتید ادبیات بسیار گفتهاند و خواهند گفت اما این فقیر با جنبهای از شخصیت وجودی آن مرحوم آشنا بوده که ممکن است بر شاگردان و همکاران ایشان پوشیده باشد.
این فقیر در سنین نوجوانی همسایه خانواده مرحوم جوینی بودم و از باب همسایگی و دوستی با فرزندان ایشان با وی برخوردها و دیدارهایی داشتم. بدیهی است که در آن سالها از مقام علمی و آثار ادبی ایشان بی خبر باشم و تنها ایشان را استاد دانشگاه بدانم.
این روزها که نویسندگان، شاعران، منتقدان و ادب دوستان فراوانی را میبینم به این میاندیشم که این همه کتاب و نوشته که ما میخوانیم آیا نباید تأثیر و جلوهای در منش و بینش و در سلوک و مسلک ما داشته باشد؟
جوینی به جلوهای از آن چه که خوانده بود بدل شده بود این را نه در الفاظ ادیبانه یا کلام مغلق که در سکوت، سادگی، خضوع و آرامش او میدیدیم. حلم، سکینه و خیرخواهی نه زینتی بر ظاهر او که شاکله وجودش بود.
سالی یکبار اربعینها برای بردن کاسهای شلهزرد نذری به محله قدیمی و درب منزلشان میرفتم و هر چند سال یکبار پیش میآمد که خودش در را باز کند. هیچ وقت جسارت نکردم یکی از کتابهایم را تقدیمش کنم و همه گفتوگوی ادبی ما تقریباً منحصر به همان چند جمله پراکندهای ماند که در نوجوانی درباره کتابهایی که در دستم دیده بود، گفته بود.
نقش انسانها بر یکدیگر همیشه نیازمند رابطهای گسترده، برنامهریزی شده و مستمر نیست. گاهی قدم زدنهای آرام یک پیرمرد و نگاه پرمهرش به نوجوانی که کتاب در دست روی پله خانه همسایه نشسته است، عشق او را به کتاب، صدچندان و فردای او را دگرگون میکند.
سیدعلی کاشفی خوانساری