مجلات خصوصی ادبی
شروع همکاری من با چنین نشریاتی به سوره و سال 71 برمیگردد.زمانی که سید مرتضی آوینی سردبیر مجله بود و ویژه نامههای ادبیات داستانی آن به سردبیری زهرا زواریان منتشر میشد و من خبرنگار و گزارشگر جوان مجله بودم. همکاری من با ادبیات داستانی در زمان استقلال مجله در زمان سردبیری زواریان و پس از او شوراهای سردبیری با حضور محمدرضا سرشار، راضیه تجار، مرحوم حسین حداد، یعقوب آژند، جواد جزینی، سمیرا اصلانپور، شاکری و ... هم ادامه یافت.
همکاری کوتاه مدت با مجله «قصه» که اسعدی منتشرمیکرد، همکاری با «گلچرخ» که به همت موسوی گرمارودی و مدتی با پیگیری امیرحسین مدرس منتشر میشد، همکاری با «کیهان فرهنگی» که زمانی از مجلات آبرومند ادبی بود، همکاری با «شباب» احمدغلامی و ... از دیگر تجربیات نیمه اول دهه هفتاد بود.
با راهاندازی نیستان، این مجله به تمام هم و غم ما بدل شد. نیستان برای ما همه چیز بود.یادش بخیر.
از ابتدای دهه هشتاد، خود کوشیدم ماهنامه شهرزاد را با موضوع ادبیات داستانی و نمایش منتشر کنم. تلاشی که پس از شش، هفت شماره طی دو سال ناکام ماند و ناگزیر شدم مجله را به سمت مجلهای درباره کودکان و برای والدین سوق دهم.
حکایت مجلات متفاوت آن سالها خود بحث جدایی میطلبد. «گردون» و «دنیای سخن» و ... که امروز فکر میکنم بودنشان در آن روزها بهتر از نبودنشان در امروز است.حداقل این بود که به ما هویت و انگیزه میداد.دلیلی برای آن که با همه توان و بدون چشم داشت مالی کار کنیم تا بهترین مطالب و بهترین مجله را منتشر کنیم و از هویت صنفی و گروهی خودمان دفاع کنیم.
امروز اما از فضای این مجلات فاصله گرفتهایم.از پونه ندایی، نداعابد و محمد عزیزی و... که چنین مجلاتی را منتشر میکنند متشکرم.ادبیات داستانی حوزه هنری که منتشرنمیشود.مجلات شهرداری و وزارت ارشاد هم بیش از آن که دغدغه کتاب و ادبیات داشته باشند، به فکر تبلیغ مدیران خود و سیاستهایشان و برنامههای انتخاباتی آینده هستند.
به نظرم امروز سایتهای ادبی و حتی وبلاگها، آزادتر، آبرومندتر و موثرترهستند. در فضایی که هیچ کس ادبیات را برای خودش نمیخواهد، مجلههای الکترونیک سادهتر، سالمتر و شیرینتراند.مجلاتی که جوانان پرشور و بی ادعای اهل قلم، در گوشه و کنار این مملکت با عشق و وارستگی منتشر میکنند و آینده ادبیات فارسی را فارغ از سیاسی کاریها شکل میدهند.