۱-
هرچه قدر تنهايم بگذاري
باور نمي كنم نبودنت را
و سور محيط و محاط را
با موهاي بالاي پيشاني ام مزه كرده ام
اين امتحان را
من برنده ام
باور كن
۲-
ديوانه اي
كنار پياده رو
معركه ساخته بود
و مردم
مهربان و نامهربان
از آن سوي كوچه ترس مي رفتند
حق داشتي بروي، عزيز دلم
عاشق همان ديوانه ترين است
۳-
پهلوي مادرم را،همه
به گريه نشسته اند
مادر رحيمه ام
آبله هاي دل متروك مرا
+ نوشته شده در ۱۳۸۷/۰۹/۰۴ ساعت توسط سید علی کاشفی خوانساری