۱-
چه مي كنم؟!
آنيه هاي عده بي تو ماندن را
با موها
- كه خاكستر اين سيگار را
هم فام مي شوند-
چوب خط مي زنم
سه سال و ده ماه؟
سه دفتر و ده شعر؟
سي ماتم و سي ده اندوه؟
۲-
راست مي گويي
از هرچه رنجيدن
با تو جنگيدن است
من كه حريفت نخواهم شد
رفيق ديرين پاكبازي ها!
نمي گويم « شير نر خونخواره »
همان « شمشير» و «رقص كنان»
همان « لطف آنچه تو انديشي»
۳-
خسته، دلتنگ
اين همه دنيا؟
اين همه عقبي؟
خوشا چنته و رخصتي
و آواز پرسوز پرسه اي
۴-
شنيده ام براي دلجويي
فاطر شده اي كهكشاني را
و به نام دلم كرده اي
سپاس، اما
نگفته بودم زياد بزرگي!
آخر به چه كارم مي آيد
وقتي ستاره با اويي ام را
سياهچاله اي
بلعيده است؟
+ نوشته شده در ۱۳۸۷/۰۹/۰۴ ساعت توسط سید علی کاشفی خوانساری