۱-
واگذار مي شوم:
مردي با موهايي سپيد
و خرسي عروسكي
كه از تولد
كنار بالش من است
و چند صد و اندي كتاب خاك گرفته
دلتنگي هاي معوج ، مچاله كنار اتاقم
دو سه دف و هفت هشت تسبيح
و آلبوم هاي عكس و ترانه
كه هنوز نتوانسته ام گم كنم
و چشمي
كه خوب تماشا را بلد است
و دستي
كه تنها ماندن را ياد نمي گيرد
۲-
همين امروز يا فردا
تق تق كفش هايي
راه پله را
بيدار خواهد كرد
و عطر نا آشنايي
به گلدان ها
سلام تازه مي كند.
و غبار طاقچه ها را
شميم نفس هاي مادينگي
به باد خواهد داد
۳-
دقيق اگر بشمرم
- به حساب احتمالات-
يكي بايد باشد
- از اين هفت هزار هزار هزار پيشاني -
كه دست هايش را
به قمار دوباره پرگشودن
وام بگذارد
+ نوشته شده در ۱۳۸۷/۰۹/۰۴ ساعت توسط سید علی کاشفی خوانساری