مادري كه دسته جمعي به فراموشي سپرده بوديم
مادر طاهره، پنجاه سال پيش ، نهال "شعر مقاوت ديني" را در باغچه كوچك دفترش كاشته بود. نهالي كه همه بزرگان شعر و هنر انقلاب بي شك ساعتها در سايه سار آن آرميده اند. آن سالها صفارزاده براي كودكان كارگران شركت نفت، از عدالت و برابري سخن گفت و اخراج شد. "كودك قرن" اش طليعه دار شعر كودك مقاومت شد و زبان زد عوام و خاصان. كاش مي شد امروز،" كودك قرن" را تكثير كرد و به آدرس همه مدرسه ها و مهدكودك هاي غيرانتفاعي پست سفارشي كرد.
همه هنرمنداني كه طي اين سي سال در حوزه هنري باليده ايم به او مديونيم. سي و يك سال پيش جمعي از بزرگان و علمداران هنر ادبيات ديني با محوريت صفارزاده "كانون فرهنگي نهضت اسلامي" را بنيان گذاشتند. با پيروزي انقلاب همه آن جمع درگير كارهاي اجرايي و مسئوليتهاي دولتي شدند. مادر طاهره كه هنوز اعتقاد داشت كار فرهنگي از كارهاي سياسي مهمتر و موثرتر است با جمعي از هنرمندان جوان در كانون تنها ماند و همه بار اجرايي و مالي آن بر دوش مادر افتاد. كمي بعد جوانترها پيشنهاد دادند كه نام كانون به "حوزه هنر و انديشه اسلامي" تغيير كند تا همان گونه كه در حوزه هاي علميه به تقويت علوم اسلامي مي پردازند، در اين حوزه نيز طلبه هايي به فراگيري و ياددهي و توليد، انديشه و هنر ديني بپردازند. سفره با صفاي مادر كه مدعيان و متوليان تازه يافت، مادر فرزندانش را دعا كرد و از كنار سفره پاشد. سفره سال به سال پر رونق تر شد اما به جاي دست پخت مادر ....
" در كوچه هاي تنگ بنارس اگر سيزده ساله اي ديديد
كه دنبال ارابه مهاراجه و بانو مي دود
و قلوه سنگ پرتاب مي كند
او پسر من است"
مادر! پنجاه سال از شعرت نگذشته،چقدر پسرانت زياد شده اند! مي بيني انگار همه جاي دنيا پرشده از پسران تو . ببخش ما را اگر بعضي هامان خودمان از ارابه سواران شده ايم.
" هميشه صدايي بود كه نمي گذاشت
كه فرمان مي داد
بيا پايين دختر!
دم غروبي
از لب بوم
بيا پايين
بيا پايين
بيا پايين
پايين
پايين
پايين"
مادر مي گفت شما كه ادبيات كودك كار مي كنيد، به بچه ها بگوييد "بادبادك ها" يشان را هرچه بالاتر و دورتر بفرستند، به آن سوي غروب" مبادا قصه هايتان به دخترها و پسرها بگويد كه از لب بام بيايند پايين!
شش هفت سال پيش گفتم: مادر مي خواهيم مجموعه كتابي آماده و منتشر كنيم به نام "زبان مادري"بيا و شما هم سايه بالاي سرمان باش.
جمع خوبي درست شد. مادر، سيد مهدي شجاعي، مصطفي رحماندوست، جواد محدثي و غلامعلي حداد عادل. من هم خدمتگزار و پادو و دبير مجموعه بودم. افسوس ، اين بار هم مادر را نا اميد كرديم. ناشري كه پشتش به بيت المال گرم بود، انگيزه اي براي كار نداشت. هفت هشت جلد از مجموعه فراهم شد اما ..... مادر! اين يكي را هم ببخش.
يك جلد از "قرآن حكيم" را به دستم داد. گفتم "امضا بفرماييد". با خنده گفت " خدا خودش امضا كرده". گفت براي اين كتاب حق الترجمه نخواسته است. گفت همه ناشران مجازند كتاب را بي هيچ هزينه اي چاپ كنند. بع هم شروع كرد به توضيح شيوه كارش و ريز بيني ها و شيريني ها و سختي هاي ترجمه. ببخش مادر! ما هميشه وقت نداشتيم! گفتم خيلي زود مي آيم تا با هم درباره اين ترجمه صحبت كنيم.
اما ته دلم مي دانستم كه نخواهم آمد. كاش حوصله مي كردم تا مي گفتي چرا معناي"الرحمن الرحيم" با "الرحمن و الرحيم" فرق دارد.
گفتم مي خواهيم در حوزه هنري ، "دفتر هنر و ادبيات بيداري" درست كنيم. مادر دوباره ذوق كرد، دعا كرد و ايده هاي خوبي داد. مادر باور نكرده بود كه ما سالي چند تا از اين دفترها تاسيس و تعطيل ميكنيم.
هنوز آرمان هاي" كانون فرهنگي نهضت اسلامي" در ذهنش بود. هنوز مي خواست شعر و ادبيات مقاومت در همه دنيا "طنين" انداز شود. مي خواست همه بچه هايش، قلمشان قلوه سنگ باشد و ايستاده بنويسند.
كاش لااقل سوالهايم را پرسيده بودم. دلم مي خواست يك اسم بگويم و مادر شروع كند به گفتن خاطره ها. مي خواستم بپرسم آن سالها آقاي خامنه اي ، بيشتر شعر نو مي گفت يا غزل؟ نعمت ميرزاده انقلابي تر بود يا گرمارودي؟ بهجتي شفق و گلزاده غفوري و پرويز خرسند هم به جلسات شما مي آمدند؟ حبيب اله پيمان هم شعر مي گفت يا شعرهاي شما را نقد مي كرد؟ رخ صفت، تهراني، شريفي نيا، محمد علي نجفي، مهرداد اوستا، سيد حسن حسيني و ... كي آمدند و كجا رفتند؟ برخورد جامعه روحانيت مبارز و هيئت هاي موتلفه با شما چگونه بود؟ نهضت آزادي و مجاهدين چه طور؟ رابطه شما با بچه هاي حسينيه ارشاد و آيت فيلم و مسجد جواد الائمه چطور شكل گرفت؟.....
مادر جان! حالا ديگر چه وقت اين سوالهاست. دوباره سرتان درد مي گيردها! من از كجا بدانم چرا كسي براي سي سالگي حوزه هنري، حتي يك مجلس ختم برپا نكرد. من از كجا بدانم چرا رئيس جمهور و رئيس فرهنگستان ادبيات، زودتر از مسئولان حوزه هنري فوت شما را تسليت گفتند! من از كجا بدانم حوزه هاي علميه طي سيصد سال گذشته بيشتر منحرف شده اند يا حوزه هنري طي سي سال! من از كجا بدانم چرا مي خواهند از بالا تا پايين حوزه هنري مثل وزارت ارشاد يا به قول شما وزارت فرهنگ و هنر شاهنشاهي اداري و دولتي شود! مادر جان! من از كجا بدانم چرا ادبيات مقاومت و عدالت در ايران كمرنگ شده و شعله هايش به كشورهاي منطقه گرفته است! مادر جان! حالا كمي آرام باشيد، كمي بخوابيد تا سردردتان براي هميشه خوب شود.
سيد علي كاشفي خوانساري