در ابياتالحاقي‌ »نصابالصبيان‌» همآموزههايدينيفراواناست‌. مثلاً دربارهسورههايمكي‌ و مدني‌ و اسامي‌ قّراء سبعه‌ (قاريانهفتگانه‌):

 »ايقد تو در گلشنجانسرو روان‌ / وز رشكقدتسرو خجلدر بستان

 مفعلولنمفاعلنمفاعيلنفاع‌ / ايننوعرباعيهزجاخوبدادن‌.

 »نور» و »حج‌»و »انفال‌» مدينيميدان‌ / با »لميكن‌» و »زلزله‌»، »احزاب‌» همان‌.

 پنجاول‌ و »قد سمع‌»، »رعد»و »حديد» / »فتح‌» و پس‌ و پيش‌ و »نصر» و »دهر»و »رحمن‌».

ايغاليهسايطر‌ّه‌اتبدر منير / روشنبودتچو مهر تابندهضمير.

 مفعولمفاعلنمفاعيلنفاع‌ / تقطيعكناينقطعه‌ و تعليمبگير.

 استاد قرائت‌ بشمر پنج‌ و دو پير / بوعمر و علا و نافع‌ و ابنكثير.

 پسحمزه‌ و ابنعامر و عاصمرا / از جنسكساييشمر و هفتبگير.

 كتابمهمديگر قرنهفتم‌ »گلستان‌» سعدياست‌. »گلستان‌» براياستفادة‌ كودكان‌ و نوجوانانپديد نيامده است؛ اما شواهد فراوانيدر دستاستكهاز قرنهشتمهجريقمريتا امروز، اينكتابيكياز منابعاصليمطالعاتي‌ و درسيكودكان‌ و نوجوانانبودهاست‌. »گلستان‌» معمولاً اولينكتابفارسيبودهكهكودكانپساز يادگيريالفبا و روخوانيقرآن‌، بهمطالعهآنميپرداختهاند. »گلستان‌» در ديباچة‌ خود، پساز ستايشپروردگار، بهمدحرسولالله(ص‌) ميپردازد. اينعبارتشايد فراگيرترينجملاتياستكهكودكان‌ و نوجوانانايرانيطيقرونمتواليدربارة‌ پيامبر ميآموختهاند:

 »در خبر استاز سرور كائنات‌ و مفخر موجودات‌ و رحمتعالميان‌ و صفوتآدميان‌ و تتمهدور زماناعني‌، محمدالمصطفيصليالله عليه‌ و آله‌ و سلم

 شفيع‌ٌ‌ مطاع‌‌ٌ نبي‌‌ٌ كريم‌ / قسيم‌‌ٌ جسيم‌‌ٌ نسيم‌ٌ وسيم‌.

 چه‌ غم‌ ديوار امت‌ را، كه‌ دارد چون‌ تو پشتيبان‌ / چه‌ باك‌ از موج‌ بحرآن‌ را، كه‌ باشد نوح‌ كشتيبان‌.

 بلغ‌ العلي‌ بكماله،‌ كشف‌ الدجي‌ بجماله‌ / حسنت‌ جميع‌ خصاله، صلوا عليه‌ و آله‌.»

آخرينكتابيكهاز قرنهفتمهجريقمريياد ميكنم‌ »جوامعالحكايات‌ و لوامعالروايات‌» نوشتة‌ سديدالدينمحمد عوفياست‌. اينكتابدربردارندهداستانها و حكاياتفراوانياستكهگرچهمشخصاً برايكودكان‌ و نوجواناننوشتهنشده‌، اما مستقيم‌ و غيرمستقيممورد استفادهآنانواقعميشدهاست‌. از جملهحكايتهاياينكتابميتوانبهاستدلالامامجعفر صادق‌(ع‌) بر هستيصانع‌، توصيفعلي‌(ع‌) از خداوند، و داستانهايياز جناب عبدالمطلب‌ و سلمانفارسياشارهكرد.

 »بهارستان‌ جامي‌» از ديگر كتابهاي‌ مهم‌ آموزشي‌ در ادبيات‌ فارسي‌ است‌. اين‌ كتاب‌ را عبدالرحمن‌ جامي‌ در سال‌ 892 هجري‌ قمري‌ براي‌ آموزش‌ پسر نوجوانش‌ و به‌ تقليد از »گلستان‌» سعدي‌ تصنيف‌ كرد. در »بهارستان‌» حكايتهاي‌ فراواني‌ با حضور اهل‌ بيت‌(ع‌) ديده‌ مي‌شود. از آن‌ جمله‌ است‌ حكايت‌ دوستي‌ معاويه‌ و عقيل‌ بن‌ ابي‌طالب‌ و سخنان‌ معاويه‌ در ستايش‌ و منقبت‌ اهل‌ بيت‌ رسول‌الله(ص‌)، حكايتي‌ در مذمت‌ ظلمهاي‌ حجاج‌ بن‌ يوسف‌ و صحبتهايش‌ با عربي‌ بياباني‌، كه‌ در مقابل‌ او به‌ مدح‌ اميرالمؤمنين‌(ع‌) مي‌پردازد؛ و حكايتي‌ درباره‌ سخاوت‌ عبدالله‌ بن‌ جعفر. يك‌ حكايت‌ كوتاه‌ از اين‌ كتاب‌ را مي‌خوانيم‌:

 »اعرابي‌اي‌ بر اميرالمؤمنين‌ علي‌ ـ كرم‌ اللّه‌ تعالي‌ وجهه‌ ـ در آمد و خاموش‌ بنشست‌. ذل‌ فقر و فاقه‌ بر جبين‌ او ظاهر بود. حضرت‌ امير از وي‌ پرسيد كه‌ چه‌ حاجت‌ داري‌؟ شرم‌ داشت‌ كه‌ به‌ زبان‌ گويد. بر زمين‌ نوشت‌ كه‌ »من‌ مردي‌ فقيرم‌.» حضرت‌ امير وي‌ را دو حله‌ عطا داد. و غير از آن‌، مالك‌ هيچ‌ چيز نبود.

 اعرابي‌ يكي‌ را ردا ساخت‌ و ديگري‌ را ازار؛ و بايستاد و چند بيت‌ مناسب‌ حال‌، در كمال‌ بلاغت‌ و فصاحت‌، بر بديهه‌ انشا كرد.

 حضرت‌ امير را بسيار خوش‌ آمد. سي‌ دينار ديگر از حق‌ امير‌َالمؤمنين‌ حسن‌ و اميرالمؤمنين‌ حسين‌ ـ رضي‌الله‌ عنهماـ پيش‌ وي‌ بود، عطا دادش‌. اعرابي‌ آن‌ را گرفت‌ و گفت‌: »اي‌ اميرالمؤمنين‌! مرا توانگرترين‌ اهل‌ بيت‌ من‌ گردانيدي‌.» و برفت‌.

 حضرت‌ امير گفت‌: شنيدم‌ از حضرت‌ رسالت‌ ـ صلي‌الله‌ عليه‌ و سلم‌ فرمود: قيمة‌ كلّ امرء ما يُحسنه‌ (قيمت‌ هركس‌ به‌ قدر آن‌ چيزي‌ است‌ كه‌ وي‌ را مي‌آرايد، از محاسن‌ افعال‌ و بدايع‌ اقوال‌).

قيمت‌ مرد، نه‌ از سيم‌ و زر است‌ / قيمت‌ مرد به‌ قدر هنر است‌.

اي‌ بسا بنده‌ كه‌ از كسب‌ هنر / قدرش‌ از خواجه‌ بسي‌ بيشتر است‌.

وي‌ بسا خواجه‌ كه‌ از بي‌هنري / در ره‌ بندة‌ خود پي‌ سپر است‌.»

 »خاوران‌ نامه‌»، سرودة‌ ابن‌ حسام‌ خوسفي‌نيز، از كتابهاي‌ مهم‌ ديني‌ در ميان‌ مردم‌ ايران‌ بوده‌ است‌. اين‌ كتاب‌ كه‌ در سال‌ 830 هجري‌ قمري‌ سروده‌ شده‌ است‌، منظومه‌اي‌ حماسي‌ درباره‌ جنگهاي‌ خيالي‌ اميرالمؤمنين‌ علي‌(ع‌) و مالك‌ اشتر و يك‌ يار ايشان‌ به‌ نام‌ ابوالمحجن‌، در شرق‌ است‌. در اين‌ افسانه،‌ حضرت‌ علي‌(ع‌) به‌ جنگ‌ قباد، پادشاه‌ خاور، و تهماسب‌ شاه‌ و صلصال‌ شاه‌، سپاه‌ ديوان،‌ اژدها، قوم‌ يأجوج‌ و مأجوج‌ و لشكر جنيان‌ مي‌رود، و آنها را شكست‌ مي‌دهد. اين‌ كتاب‌ لبريز از صحنه‌هاي‌ خيالي‌ و اغراق‌ و غلو است‌.

 »خاوراننامه‌» در ميانمردمعوامبسيار محبوبشد. گرچهعلمايدينبا آنمخالفبودند، اما در محافلمردمي‌ و حتيخانقاهها و مكتبخانهها رواجيافت‌ و تا سالها كودكان‌ و نوجوانانايراني‌، از طريقآن‌، با داستاندلاوريهايعلي‌(ع‌) آشنا ميشدند. اينكتاب‌، تا دورهقاجار هماز خواندنيهايكودكانبود، و حتيمنتخباتكمحجمياز آن‌، برايبچهها منتشر ميشد.

 از زمان‌ »خاوران‌ نامه‌» به‌ بعد، ديگر كتابهاي‌ مذهبي‌ تشيع‌، به‌ جريان‌ غالب‌ ادبيات‌ فارسي‌ بدل‌ شد، و به‌ مرور، آثار مهم‌ ادبي‌ فارسي‌ به‌ اين‌ گونه‌ آثار منحصر شد.

 يكي‌ ديگر از حكايتنامه‌هاي‌ مهم‌ فارسي‌، »لطائف‌ الطوائف‌»، نوشته‌ فخرالدين‌ علي‌ بيهقي‌ است‌، كه‌ در قرن‌ دهم‌ تأليف‌ شده‌ است‌. فخرالدين‌ صفي‌، فرزند ملاحسين‌ كاشفي‌ است‌؛ كه‌ كتاب‌ او با نام‌ »روضة‌الشهدا»، به‌ متن‌ اصلي‌ سوگواريهاي‌ شيعي‌ پارسي‌ در قرون‌ بعد بدل‌ شد. تا آنجا كه‌ شغل‌ و سنتي‌ به‌ نام‌ روضه‌خواني‌ پديد آمد. دو حكايت‌ درباره‌ كودكي‌ معصومين‌ (ع‌) از اين‌ كتاب‌ نقل‌ مي‌شود:

 »به‌ صحّت‌ رسيده‌ كه‌ رسول‌(ص‌) در طفوليت‌ امام‌ حسن‌ با وي‌ مباسطت‌ مي‌فرمود و زبان‌ معجز بيان‌ را از دهان‌ به‌ وي‌ مي‌نمود. و چون‌ امام‌ حسن‌ سرخي‌ زبان‌ آن‌ حضرت‌ را مي‌ديد، خندان‌ و شادان‌ مي‌گرديد.

 از ابن‌ عباس‌(ره‌) به‌ صحت‌ رسيده‌ كه‌ روزي‌ رسول‌(ص‌) امام‌ حسن‌ را بر دوش‌ مبارك‌ سوار فرموده‌ بر هر طرف‌ راه‌ مي‌رفت‌. مردي‌ حاضر بود. امام‌ حسن‌ را گفت‌: »ركبت‌ نعم‌ المركوب‌.» يعني‌ سوار شده‌اي‌ نيك‌ مركبي‌ را. حضرت‌ رسول‌(ص‌) فرمود: »نعم‌ الراكب‌ هو.» يعني‌ او نيز نيك‌ سواري‌ است‌.

 در اخبار آمده‌ كه‌ روزي‌ امام‌حسن‌ـ عليه‌السلام‌ ـ در طفلي‌، حضرت‌ رسول‌ را ـ‌صلي‌اللّه‌ عليه‌ و آله‌ ـ گفت‌: »اي‌ جد بزرگوار! مي‌خواهم‌ كه‌ بر اشتري‌ سوار شوم‌ و هر طرف‌ برانم‌.»

 حضرت‌ فرمود: »چون باشد اگر من‌ شتر تو شوم‌؟»

 امام‌ حسن‌ گفت‌: »به‌ غايت‌ نيكو باشد.»

 پس‌ حضرت‌ وي‌ را بر دوش‌ مبارك‌ خود نشانيده‌، از اين‌ گوشة‌ حجره‌ بدان‌ گوشه‌ مي‌رفت‌؛ و وقت‌ آن‌ حضرت‌، به‌ غايت‌ خوش‌ گشته‌ بود.

 در آن‌ حال‌، حضرت‌ امام‌ حسن‌(ع‌) گفت‌: »اي‌ جد بزرگوار! شتران‌ را مهار باشد؛ و شتر من‌ مهار ندارد.»

 حضرت‌، هر دو گيسوي‌ مشكبار به‌ دست‌ وي‌ داد و فرمود كه‌ »اين‌ مويها مهار تو باشد.»

 پسامامحسنهر دو گيسويآنحضرتبهدستگرفت‌؛ و حضرترسول‌ (ص‌) را كيفيتحالزيادهگشت‌.

 باز امام‌ حسن‌ گفت‌: »اي‌ جد بزرگوار! شتران‌ آواز برآرند و عف‌ كنند؛ و شتر من‌ عف‌ نمي‌كند.»

 حضرترا از اينسخنكيفيتيبهغايتعظيمروينموده‌، آواز برداشت‌ و عفكرد. درينوقت‌، جبرئيلاز سدرة‌المنتهيخود را بهحجرة‌ طاهرة‌ آنحضرترسانيد و گفت‌: »يا رسولالله (ص‌)! زباننگاهدار ؛ كهبهيكعفگفتنتو، درهايرحمتالهيوا شد و لُج‍ّه‌هايمغفرتنامتناهيبهجوشآمده‌، موجبهاوجرسانيد. و بهعزترب‌ّ العزة‌، كهاگر يكبار ديگر عفكني‌، خلقاولين‌ و آخريناز عذابخلاصيابند و طبقاتهفتگانة‌ دوزخ‌، ابدالابدينخاليماند

جلالالدينروميدر اينمعنيسرودهاست‌:

«باز نگار ميكشد، چونشترانمهار من‌ / ياركشيستكار او، باركشيستكار من‌.

اشتر مست‌ او منم‌، خارپرست‌ او منم‌ / گاه‌ كشد مهار من‌، گاه‌ شود سوار من‌.

اشتر منچونعفكند، وز سر ذوقكفكند / هر دو جهانتلفكند، در كفشهسوار من‌.»

 »حملهحيدري‌» از مهمترينداستانهايمذهبيفارسياست‌. اينكتابرا باذلخراساني،‌ كهاز دربايانحكومتگوركانيهند بود، در وصفدلاوريهايحضرتعلي‌(ع‌)، بهسبكشاهنامهسرود. اينكتابدر سال‌ 1123 هجريقمري با مرگباذلناتمامماند؛ و بعدها بيشاز دهمتمميا مشابه‌، براساسكتاباو، سرودهشد. همچنين‌، كتاباو بهزبانهايتركي‌، سندي‌، اردو و گجراتيترجمهشد، و بر اثر آن‌، شغليبهنام‌ »حملهخواني‌» پديد آمد. مردمدر طولسالحملهخوانيميكردند و در عزاداريها، روضهخواني‌. كتابباذلچنانساده‌ و جذاببود كهعملاً بهيكياز متوننوجوانانهبدلشد.

 براي‌ آشنا شدن‌ با شيوة‌ قصه‌گويي‌ باذل‌ در »حمله‌ حيدري‌»، ابيات‌ آغازين‌ داستان‌ »بيمار شدن‌ حسنين‌ و نذر كردن‌ اميرالمؤمنين‌» را مي‌خوانيم‌:

«به‌ دستم‌ بده‌ جام‌ و دستان‌ شنو / يكي‌ قصة‌ حق‌پرستان‌ شنو.

چنين‌ گفت‌ راوي‌ كه‌ شاه‌ نجف‌ / ز بيت‌الله آمد به‌ بيت‌الشرف‌.

پس‌ از چند روزي‌ حسن‌ با حسين‌ / همان‌ برج‌ تطهير را زيب‌ و زين‌

زدوش‌ و كنار رسول‌ خدا / به‌ بالين‌ و بستر گرفتند جا.

ز تب‌ رويهاي‌ مبارك‌ به‌ تاب‌ / به‌ سان‌ گل‌ از تابش‌ آفتاب‌.

ز گرمي‌ چنان‌ خشك‌ لبها كه‌ نم‌ / نمانده‌ به‌ مقدار تن‌، حال‌ هم‌.

بدن‌ در عرق‌ نبض‌ در اضطراب‌ / چو برقي‌ كه‌ جستن‌ كند از سحاب‌.

حرارت‌ به‌ جلد و پي‌ استخوان‌ / دويده‌ بدان‌ سان‌ كه‌ در جسم‌، جان‌.

چو‌ شير خداي‌ حميد مجيد / جگر گوشه‌ها را بدان‌ حال‌ ديد

بناليد در نزد يزدان‌ پاك‌ / بماليد روي‌ مبارك‌ به‌ خاك‌.

بگفت‌: »اي‌ كريم‌ الله‌ واي‌ صمد / به‌ حق‌ محمد كه‌ نزدت‌ بود

فزون‌ از حقوق‌ همه‌ انبياء / حسين‌ و حسن‌ را شفا كن‌ عطا.»

در آن‌ وقت‌ اين‌ نذر را كرد نيز/ كه‌ صحت‌ چو بخشد كريم‌ عزيز

به‌ آن‌ دو جگر گوشة‌ دل‌ فروز/ پي‌ شكر آن‌، روزه‌ گيرد سه‌ روز.

در آن‌ نذر گشتند با او رفيق‌ / همه‌ اهل‌ او از عبيد و عتيق‌.

دعايش‌ به‌ عز اجابت‌ رسيد / به‌ ايشان‌ شفا داد، رب‌ مجيد...»

يكيديگر از كتابهايمشهور به‌ »حملة‌ حيدري‌»، سرودة‌ راجيكرماني‌، در زمانفتحعليشاهقاجار است‌. گرچهموضوعكتابنبردهايحضرتعلي‌(ع‌) است‌، اما شاعر، بهمناسبتهايمختلف‌، بهكربلا گريز ميزند. يكياز بخشهايطولانيكتاب‌، ماجرايبهميدانرفتنقاسمنوجوان‌، عروسي‌ و شهادتاوست‌. چند بيتيرا از »اذنميدانخواستن‌» او ميخوانيم‌:

«سلاح‌ پدر ساز زيب‌ تنم‌ / بدان‌ جوشن‌ آرا تن‌ روشنم‌.

كله‌ خودِ خود بر سرم‌ تاج‌ كن‌ / سر و پيكرم‌، رشك‌ معراج‌ كن‌.

از اين‌ گونه‌ گردي‌ اگر يار من / ببيني‌ در اين‌ دشت‌، پيكار من‌.

نه‌ من‌ زادة‌ سبط‌ پيغمبرم ‌/ نه‌ من‌ دودة‌ گلشن‌ حيدرم‌؟!

منم‌ يار دلبند شير خدا / به‌ يك‌ حمله‌ اين‌ لشكر آرم‌ زجا.

نگه‌ كن‌ بر و يال‌ و كوپال‌ من‌ / ببين‌ نيروي‌ بازو و بال‌ من‌.

كتابهاييمثل‌ »جلاءالعيون‌» و »عينالحيوة‌» از علامهمجلسي‌ و منظومه‌ »جذبهحيدري‌» از ميرزا ابوطالبفندرسكي‌ و يا »افتخارنامهحيدري‌» از ميرزا مصطفيافتخار العلما، با تقريظآيتالله العظيمآشتيانينيز در زمانناصرالدينشاهمنتشر شد.

 با اين‌ حال‌، قصه‌هاي‌ عاميانه‌ مذهبي‌، چه‌ در زمان‌ صفويه‌ و چه‌ در دوران‌ قاجار، بيشترين‌ رواج‌ را در ميان‌ مردم‌ و در مكتبخانه‌ها داشتند.

 از جملهكتابهايآموزشيبرايكودكان‌، »كتابحسنين‌» است‌. اينقصة‌ خيالي‌، ماجرايربودهشدنحسنين‌(ع‌) در كودكياست‌. كهدر پيآن‌، حضرتعلي‌ (ع‌) بهجنگجادوگران‌ و كافرانميرود وايشانرا آزاد ميكند. اينكتاب‌، تا اواخر دورة‌ قاجار همدر مكتبخانهها و خارجاز آن‌، مورد استفادة‌ بچهها بودهاست‌.

 از ديگر كتابهاي‌ مذهبي‌ ويژه‌ كودكان‌، مثنوي‌ »ضامن‌ آهو»ست‌؛ كه‌ در اصل‌ از پرده‌هاي‌ تعزيه‌ بوده‌ است‌.

 از كتابهايمهممذهبيكهبرايآموزشكودكانبهكار ميرفته‌ و مورد تأييد عوام‌ و روحانيان‌، هر دو، بودهاست، از »عاقوالدين‌» ميتوان نامبرد. نسخههايبهجا ماندهاز اينداستان‌، حجمها و روايتهايمختلفيدارند. اما اصلداستان‌، مربوطبهپسرياستكهچونمادرشاز او ناراضيبوده‌، در عالمقبر عذابميشدهاست‌. تا آنكهپيامبر(ص‌) از مادر ميخواهد كهاو را ببخشد تا روحجوانبهآرامشبرسد. مادر، خواهشپيامبر و پساز او علي‌(ع‌)، فاطمه‌ (س‌) و امامحسن‌(ع‌) را نميپذيرد. اما وقتيداستانامامحسين‌(ع‌) را از زبانخودِ آنحضرتميشنود، ميپذيرد كهپسرشرا ببخشد؛ و خود، از دوستانحسين‌(ع‌) محسوبشود.

ابيات‌ آغازين‌ اين‌ داستان‌، چنين‌ است‌:

گوش‌ كن‌ اي‌ شيعة‌ نيكو نهاد / داستاني‌ تازه‌ آوردم‌ به‌ ياد!

گويم‌ اينك‌ قصه‌ سلمان‌ فارس‌ / بود از اصحاب‌ شه‌ نيكو اساس‌.

رفت‌ روزي‌ در بر خيرالانام‌ / از ارادت‌ كرد بر احمد سلام‌.

گفت‌: »مي‌خواهم‌ مرا رخصت‌ دهي‌ / تا روم‌ امروز در سمت‌ بقيع‌.

فاتحه‌ خوانم‌ بر اهل‌ آن‌ قبور / تا رهم‌ من‌ ساعتي‌ از شر و شور.

از بلاي‌ غم‌ دمي‌ راحت‌ شوم‌ / از قضاي‌ فلك‌، من ايمن‌ شوم‌.»

اين‌ داستان‌ كه‌ حدود صدوپنجاه‌ بيت‌ را شامل‌ مي‌شود، چنين‌ به‌ پايان‌ مي‌رسد:

«حكم‌ شد از خالق‌ رب‌ جليل‌ / بر پسر آتش‌ گلستان‌ چون‌ خليل‌.

بار الها حرمت‌ خون‌ حسين‌ / از كرم‌ بخشا گناه‌ خافقين‌.

والدين‌ جمله‌، حقِ مصطفي‌ / كن‌ تمامي‌ را ز فرزندان‌ رضا.

يك‌ به‌ يك‌ را جمله‌ از رحمت‌ ببخش‌ / دست‌ ساقي‌ كن‌ تو سيراب‌ از عطش‌.

جمله‌ هستيم‌ رو سياه‌ و نااميد / روز محشر ساز ما را رو سفيد.

بار الها اين‌ فقير مبتلا / تو ببخشا به‌ شهيد كربلا.

بار الها باني‌ وخواننده‌ را / هم‌ ببخش‌ اين‌ عاصي‌ شرمنده‌ را.»

از ديگر كتابهايبا مضمونمذهبي‌ و از معدود كتابهاييكهمشخصاً دخترانرا مخاطبقرار دادهبودند، »كلثومننه‌» است‌. اينكتابتوسطيكياز روحانيانبهنامآقا جمالالدينخوانساري‌، در دورة‌ صفويتاليفشد؛ و در حقيقت‌، مضمونآن‌، پيرايهزدايياز دينبود. نويسندهدر اينكتاب‌، بهذم‌ و هجو اعتقاداتخرافيزنان‌ و پيرزنان‌، كهظاهر مذهبيدارند، پرداخته‌، و سعيدر زدودنپيرايهها و خرافاتاز دينداشتهاست‌.

 در قروناخير، برخلافقروناوليهتمدناسلامي‌، نوعيفاصلهگرفتنميانروحانيان‌ و مردمدر تأليفكتابهايدينيديدهميشود. اما برخياز علما، با عنايتبهضرورت‌ تأليفكتابهاييبرايمردم‌ و بويژهبرايكودكان‌ و نوجوانان‌، سعيدر تبليغصحيحدينكردند. در دورة‌ قاجار و با رواجصنعتچاپ‌، يكياز گروههاييكهبه تأليفكتاببرايكودكان‌ و نوجوانانپرداختند، روحانياننوگرا و اصلاحطلببودند.

  

 منابع‌:

 1. خودآموز نصاب‌؛ ابونصر فراهي‌؛ شرح‌ حسن‌زادة‌ آملي‌؛ كتابفروشي‌ اسلاميه‌؛ 1374 قمري‌.

 2. نصاب‌ الصبيان‌؛ ابونصر فراهي‌؛ تصحيح‌ حسن‌ انوري‌؛ مركز نشر دانشگاهي‌؛ 1372.

 3. كارنامه‌ دانشوران‌ ايران‌ و اسلام‌(مجموعه‌ چند جلدي‌)؛ نويسندگان‌ مختلف‌؛ اهل‌ قلم‌؛ 1380 و 1381.

 4. از گذشته‌ ادبي‌ ايران‌؛ دكتر عبدالحسين‌ زرين‌كوب‌ ؛ الهدي‌ ؛ 1375.

 5. متن‌ كامل‌ كليله‌ و دمنه‌؛ عبدالعظيم‌ قريب‌؛ انتشارات‌ طاهري‌.

 6. باغ‌ هميشه‌ سبز؛ مهدي‌ الماسي‌؛ انتشارات‌ مدرسه‌؛ 1377.

 7. گلستانسعدي‌؛ تصحيحمحمدعليفروغي‌؛ مطبوعاتيحاتم‌.

 8. تاريخادبياتكودكانايران‌؛ (جلدهاي‌ 2و 3) ؛ محمدهاديمحمدي‌ و زهرهقايني‌؛ نشر چيستا؛ 1380.

 9. پندنامهنياكان‌؛ بهكوششبهروز ايماني‌؛ اهلقلم‌؛ 1380.

 10. عاقوالدين‌ (تشريفآوردنپنجتنآلعبا عليهمالسلامبهقبرستانبقيع‌)؛ چاپسنگي‌؛ كتابفروشيمحمدحسنعلمي‌؛ (بيتا).