آموزههای دینی برای کودکان و نوجوانان در متون کهن پارسی(2)
شفيعٌ مطاعٌ نبيٌ كريم / قسيمٌ جسيمٌ نسيمٌ وسيم.
چه غم ديوار امت را، كه دارد چون تو پشتيبان / چه باك از موج بحرآن را، كه باشد نوح كشتيبان.
بلغ العلي بكماله، كشف الدجي بجماله / حسنت جميع خصاله، صلوا عليه و آله.»
»بهارستان جامي» از ديگر كتابهاي مهم آموزشي در ادبيات فارسي است. اين كتاب را عبدالرحمن جامي در سال 892 هجري قمري براي آموزش پسر نوجوانش و به تقليد از »گلستان» سعدي تصنيف كرد. در »بهارستان» حكايتهاي فراواني با حضور اهل بيت(ع) ديده ميشود. از آن جمله است حكايت دوستي معاويه و عقيل بن ابيطالب و سخنان معاويه در ستايش و منقبت اهل بيت رسولالله(ص)، حكايتي در مذمت ظلمهاي حجاج بن يوسف و صحبتهايش با عربي بياباني، كه در مقابل او به مدح اميرالمؤمنين(ع) ميپردازد؛ و حكايتي درباره سخاوت عبدالله بن جعفر. يك حكايت كوتاه از اين كتاب را ميخوانيم:
»اعرابياي بر اميرالمؤمنين علي ـ كرم اللّه تعالي وجهه ـ در آمد و خاموش بنشست. ذل فقر و فاقه بر جبين او ظاهر بود. حضرت امير از وي پرسيد كه چه حاجت داري؟ شرم داشت كه به زبان گويد. بر زمين نوشت كه »من مردي فقيرم.» حضرت امير وي را دو حله عطا داد. و غير از آن، مالك هيچ چيز نبود.
اعرابي يكي را ردا ساخت و ديگري را ازار؛ و بايستاد و چند بيت مناسب حال، در كمال بلاغت و فصاحت، بر بديهه انشا كرد.
حضرت امير را بسيار خوش آمد. سي دينار ديگر از حق اميرَالمؤمنين حسن و اميرالمؤمنين حسين ـ رضيالله عنهماـ پيش وي بود، عطا دادش. اعرابي آن را گرفت و گفت: »اي اميرالمؤمنين! مرا توانگرترين اهل بيت من گردانيدي.» و برفت.
حضرت امير گفت: شنيدم از حضرت رسالت ـ صليالله عليه و سلم فرمود: قيمة كلّ امرء ما يُحسنه (قيمت هركس به قدر آن چيزي است كه وي را ميآرايد، از محاسن افعال و بدايع اقوال).
قيمت مرد، نه از سيم و زر است / قيمت مرد به قدر هنر است.
اي بسا بنده كه از كسب هنر / قدرش از خواجه بسي بيشتر است.
وي بسا خواجه كه از بيهنري / در ره بندة خود پي سپر است.»
»خاوران نامه»، سرودة ابن حسام خوسفينيز، از كتابهاي مهم ديني در ميان مردم ايران بوده است. اين كتاب كه در سال 830 هجري قمري سروده شده است، منظومهاي حماسي درباره جنگهاي خيالي اميرالمؤمنين علي(ع) و مالك اشتر و يك يار ايشان به نام ابوالمحجن، در شرق است. در اين افسانه، حضرت علي(ع) به جنگ قباد، پادشاه خاور، و تهماسب شاه و صلصال شاه، سپاه ديوان، اژدها، قوم يأجوج و مأجوج و لشكر جنيان ميرود، و آنها را شكست ميدهد. اين كتاب لبريز از صحنههاي خيالي و اغراق و غلو است.
از زمان »خاوران نامه» به بعد، ديگر كتابهاي مذهبي تشيع، به جريان غالب ادبيات فارسي بدل شد، و به مرور، آثار مهم ادبي فارسي به اين گونه آثار منحصر شد.
يكي ديگر از حكايتنامههاي مهم فارسي، »لطائف الطوائف»، نوشته فخرالدين علي بيهقي است، كه در قرن دهم تأليف شده است. فخرالدين صفي، فرزند ملاحسين كاشفي است؛ كه كتاب او با نام »روضةالشهدا»، به متن اصلي سوگواريهاي شيعي پارسي در قرون بعد بدل شد. تا آنجا كه شغل و سنتي به نام روضهخواني پديد آمد. دو حكايت درباره كودكي معصومين (ع) از اين كتاب نقل ميشود:
»به صحّت رسيده كه رسول(ص) در طفوليت امام حسن با وي مباسطت ميفرمود و زبان معجز بيان را از دهان به وي مينمود. و چون امام حسن سرخي زبان آن حضرت را ميديد، خندان و شادان ميگرديد.
از ابن عباس(ره) به صحت رسيده كه روزي رسول(ص) امام حسن را بر دوش مبارك سوار فرموده بر هر طرف راه ميرفت. مردي حاضر بود. امام حسن را گفت: »ركبت نعم المركوب.» يعني سوار شدهاي نيك مركبي را. حضرت رسول(ص) فرمود: »نعم الراكب هو.» يعني او نيز نيك سواري است.
در اخبار آمده كه روزي امامحسنـ عليهالسلام ـ در طفلي، حضرت رسول را ـصلياللّه عليه و آله ـ گفت: »اي جد بزرگوار! ميخواهم كه بر اشتري سوار شوم و هر طرف برانم.»
حضرت فرمود: »چون باشد اگر من شتر تو شوم؟»
امام حسن گفت: »به غايت نيكو باشد.»
پس حضرت وي را بر دوش مبارك خود نشانيده، از اين گوشة حجره بدان گوشه ميرفت؛ و وقت آن حضرت، به غايت خوش گشته بود.
در آن حال، حضرت امام حسن(ع) گفت: »اي جد بزرگوار! شتران را مهار باشد؛ و شتر من مهار ندارد.»
حضرت، هر دو گيسوي مشكبار به دست وي داد و فرمود كه »اين مويها مهار تو باشد.»
باز امام حسن گفت: »اي جد بزرگوار! شتران آواز برآرند و عف كنند؛ و شتر من عف نميكند.»
اشتر مست او منم، خارپرست او منم / گاه كشد مهار من، گاه شود سوار من.
براي آشنا شدن با شيوة قصهگويي باذل در »حمله حيدري»، ابيات آغازين داستان »بيمار شدن حسنين و نذر كردن اميرالمؤمنين» را ميخوانيم:
«به دستم بده جام و دستان شنو / يكي قصة حقپرستان شنو.
چنين گفت راوي كه شاه نجف / ز بيتالله آمد به بيتالشرف.
پس از چند روزي حسن با حسين / همان برج تطهير را زيب و زين
زدوش و كنار رسول خدا / به بالين و بستر گرفتند جا.
ز تب رويهاي مبارك به تاب / به سان گل از تابش آفتاب.
ز گرمي چنان خشك لبها كه نم / نمانده به مقدار تن، حال هم.
بدن در عرق نبض در اضطراب / چو برقي كه جستن كند از سحاب.
حرارت به جلد و پي استخوان / دويده بدان سان كه در جسم، جان.
چو شير خداي حميد مجيد / جگر گوشهها را بدان حال ديد
بناليد در نزد يزدان پاك / بماليد روي مبارك به خاك.
بگفت: »اي كريم الله واي صمد / به حق محمد كه نزدت بود
فزون از حقوق همه انبياء / حسين و حسن را شفا كن عطا.»
در آن وقت اين نذر را كرد نيز/ كه صحت چو بخشد كريم عزيز
به آن دو جگر گوشة دل فروز/ پي شكر آن، روزه گيرد سه روز.
در آن نذر گشتند با او رفيق / همه اهل او از عبيد و عتيق.
دعايش به عز اجابت رسيد / به ايشان شفا داد، رب مجيد...»
«سلاح پدر ساز زيب تنم / بدان جوشن آرا تن روشنم.
كله خودِ خود بر سرم تاج كن / سر و پيكرم، رشك معراج كن.
از اين گونه گردي اگر يار من / ببيني در اين دشت، پيكار من.
نه من زادة سبط پيغمبرم / نه من دودة گلشن حيدرم؟!
منم يار دلبند شير خدا / به يك حمله اين لشكر آرم زجا.
نگه كن بر و يال و كوپال من / ببين نيروي بازو و بال من.
با اين حال، قصههاي عاميانه مذهبي، چه در زمان صفويه و چه در دوران قاجار، بيشترين رواج را در ميان مردم و در مكتبخانهها داشتند.
از ديگر كتابهاي مذهبي ويژه كودكان، مثنوي »ضامن آهو»ست؛ كه در اصل از پردههاي تعزيه بوده است.
ابيات آغازين اين داستان، چنين است:
گوش كن اي شيعة نيكو نهاد / داستاني تازه آوردم به ياد!
گويم اينك قصه سلمان فارس / بود از اصحاب شه نيكو اساس.
رفت روزي در بر خيرالانام / از ارادت كرد بر احمد سلام.
گفت: »ميخواهم مرا رخصت دهي / تا روم امروز در سمت بقيع.
فاتحه خوانم بر اهل آن قبور / تا رهم من ساعتي از شر و شور.
از بلاي غم دمي راحت شوم / از قضاي فلك، من ايمن شوم.»
اين داستان كه حدود صدوپنجاه بيت را شامل ميشود، چنين به پايان ميرسد:
«حكم شد از خالق رب جليل / بر پسر آتش گلستان چون خليل.
بار الها حرمت خون حسين / از كرم بخشا گناه خافقين.
والدين جمله، حقِ مصطفي / كن تمامي را ز فرزندان رضا.
يك به يك را جمله از رحمت ببخش / دست ساقي كن تو سيراب از عطش.
جمله هستيم رو سياه و نااميد / روز محشر ساز ما را رو سفيد.
بار الها اين فقير مبتلا / تو ببخشا به شهيد كربلا.
بار الها باني وخواننده را / هم ببخش اين عاصي شرمنده را.»
منابع:
1. خودآموز نصاب؛ ابونصر فراهي؛ شرح حسنزادة آملي؛ كتابفروشي اسلاميه؛ 1374 قمري.
2. نصاب الصبيان؛ ابونصر فراهي؛ تصحيح حسن انوري؛ مركز نشر دانشگاهي؛ 1372.
3. كارنامه دانشوران ايران و اسلام(مجموعه چند جلدي)؛ نويسندگان مختلف؛ اهل قلم؛ 1380 و 1381.
4. از گذشته ادبي ايران؛ دكتر عبدالحسين زرينكوب ؛ الهدي ؛ 1375.
5. متن كامل كليله و دمنه؛ عبدالعظيم قريب؛ انتشارات طاهري.
6. باغ هميشه سبز؛ مهدي الماسي؛ انتشارات مدرسه؛ 1377.