در فرهنگ‌ و تمدناسلامي‌، چهروشهاييبرايانتقالباورها و اطلاعاتدينيمرسومبودهاست‌؟ آيا در كنار آموزشهايشفاهيدر خانواده‌، مكتبخانه‌ و مسجد، منابعمكتوبيهمبراياينمنظور وجود داشتهاست‌؟ جستجو در ميانادبياتكهنپارسيچهردپاهايياز آموزشهايديني‌، بويژهدربارة‌ شخصيتهايدينيبهدستميدهد؟ كودكان‌ و نوجوانانايراني‌ و فارسيزبان‌، در سالهايپيشاز مواجههبا فرهنگغرب‌ و رواجصنعتچاپ‌، با چهوجوهياز زندگي‌ و سيرة‌ شخصيتهايمقدسديني،‌ در كتابها و قصهها رو بهرو بودهاند؟ آيا جستجو در كتبفارسي‌، نشانههايياز آموزشاطلاعاتدينيدربارهپيامبر(ص‌) و خاندانايشانآشكار خواهد كرد؟

 اينپرسشها، سببنگارشاينمقالهكوتاهشدهاست‌. ايننوشتهميكوشد نشانههايكوچكياز معرفياهلبيت‌(ع‌) بهكودكان‌ و نوجوانانقرونپيشرا معرفيكند.بيشك‌، بحثكامل‌ و جامعدراينباره‌، مجالوهمتصد چندانيميطلبد، و اين‌، تنها طرحموضوعي‌ و پرسشياست‌، تا اهلعلم‌ و پژوهشبهاينمقولهبينديشند.

 قديميترينكتبآموزشيدينيبهزبانفارسي‌، شايد رسالاتتعليمياسماعيليهباشد. اسماعيليهكهبه‌ »اهلتعليم‌» نيز مشهورند، با روشطرحپرسشهايكلامي‌ و فلسفي‌، باورهايديني‌ و انگارههايذهنيجوانان‌ و علمآموزانزمانة‌ خويشرا بهچالشميطلبيدند و آنها را بهاصولمكتبشيعة‌ هفتهامامي‌ و باطنيانميخواندند. »قصيدة‌ سؤاليه‌» ابوالهيثمجرجاني‌، از قديميتريناينمتوناست‌، كهدر عهد سامانياندر ماوراءالنهر تأليفشده‌، و دو شرحبر آنبهزبانفارسيباقياست‌. اولياز محمدبن‌‌سرخنيشابورياستكهبهسال‌ 370 هـ .ق. تصنيفشده‌ و دومياز ناصرخسرو و با نام‌ »جامعالحكمتين‌»، در عهد سلجوقي‌ و بهسال‌ 462 ‌.

 اسماعيليهكتبسادة‌ آموزشيبهجز اينها همداشتهاند. مثلاً »امالكتاب‌»، رسالة‌ ساده‌ و كمحجمياز قرامطه‌ (از شعباسماعيليه‌) در قرنپنجماست‌، كهبا زبانساده‌ و عوامانه‌ و همراهبا تمثيل‌ و داستان‌، برايجذبنوخاستگان‌ و نوجوانان‌ تأليفشدهبود.

 »كشفالمحجوب‌» كهبهسال‌ 442 هـ . ق‌. توسطابوالحسنهجويري‌ تأليفشده‌، از جملهقديميترينآثار بهجايماندهبهزبانفارسي‌ و احتمالاً قديميترينمتنفارسيدر تصوفاست‌. نثر كتابساده‌ و دلنشيناست‌، اما مطالبآنخاصنوجواناننيست‌. با اين حال‌، حكايتهاييدر اينكتابآمدهكهميتوانستهاستبرايكودكان‌ و نوجواناننيز نقل‌ و خواندهشود. بويژهحكايتهاييكهاز كودكيمعصومين‌ (ع‌) در آنمندرجاست‌.

 از مهمترينكتابهاييكهاز قرنپنجمبهما رسيده‌، منظومة‌ »ورقه‌ و گلشاه‌» سرودة‌ عيوقياست‌. اينمنظومة‌ داستاني‌ و عاشقانه‌، از اولينافسانههايمذهبيدر ادبياتفارسياست‌: در يكياز قبايلعرب‌، دختر عمو و پسرعمويينوجوانبههمدلميبازند. اما سدها و حوادثبسيار، مانعوصالآنها ميشود. وقتيپسر از دنيا ميرود، دختر نيز در فراقاو، خودكشيميكند. اما ايندختر و پسر، با معجزة‌ پيامبر اسلامزندهميشوند و بهوصالهمميرسند!

 اين‌ افسانه‌ تخيلي‌، در ميان‌ مردم‌ رواج‌ و محبوبيت‌ فراوان‌ يافت‌. اين‌ داستان‌ تا دورة‌ قاجار در ميان‌ مردم‌ شايع‌ و متداول‌ بود و در مطبوعات‌ آن‌ دوره‌، از آن‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ از خواندنيهاي‌ كودكان‌ ياد شده‌ است‌. امروز هم‌ در ميان‌ فارسي‌ زبانان‌ افغانستان‌، اين‌ داستان‌ به‌ شكلي‌ كاملاً عمومي‌ رايج‌ است‌. با توجه‌ به‌ سن‌ و سال‌ قهرمانان‌، فضاي‌ اخلاقي‌ و پندآموزانه‌ و مضمون‌ ديني‌ افسانه‌، اين‌ كتاب‌ به‌ نوجوانان‌ توصيه‌ مي‌شده‌ و مطلوب‌ آنان‌ بوده‌ است‌.

 از ديگر كتب‌ به‌ جاي‌ مانده‌ از قرن‌ پنج‌، كه‌ مضموني‌ ديني‌ دارد، »قصص‌ قرآن‌ مجيد» يا »تفسير سورآبادي‌»، از ابوبكر عتيق‌ نيشابوري‌ است‌. اين‌ كتاب‌ نوجوانانه‌ نيست‌، اما بي‌شك‌ داستانها و حكايتهاي‌ آن‌، براي‌ كودكان‌ و نوجوانان‌ خوانده‌ مي‌شده‌ است‌؛ بويژه‌ حكايتهايي‌ كه‌ به‌ كودكي‌ معصومين‌ (ع‌) باز مي‌گردد.

 »روضة‌الفريقين‌» از ديگر كتب‌ ديني‌ مربوط‌ به‌ اواخر قرن‌ پنج‌ يا اوايل‌ قرن‌ ششم‌، و مؤلف آن، شخصي‌ به‌ نام‌ ابوالرجاء الثاثي‌ از اهالي‌ مرو است‌. حكايتي‌ از كودكي‌ حسنين‌(ع‌) در آن‌ كتاب‌ خواندني‌ است‌:

 »وقتي‌ حسن‌ و حسين‌، رضي‌ الله‌ عنهما، [از] جايي‌ مي‌گذشتند. پيري‌ راديدند، طهارت‌ مي‌كرد، جاهل‌ وار.

 گفتند: »بر ما واجبآمد كهاو را از بند جهلبيرونآريم‌. كهاگر او برينجهالتاز عالمبيرونشود، كار ويبر خطر ب‍ُود، و ما حق نسبتنبو‌ّت‌ نگذاردهباشيم‌ و بر امتجد‌ّ خويش‌، شفقتنبردهباشيم‌. و اگر اينپير را گوييمكه‌ »تو طهارتنميداني‌»، باشد كهخشمدر وياثر كند. بيا تا ما او را حاكمخودگردانيم‌.»

 حسن‌ گفت‌: »اي‌ خواجه‌! ما را به‌ تو حاجت‌ است‌. ميان‌ من‌ و برادر من‌ سخني‌ مي‌رود در طهارت‌. تو ميان‌ ما حكم‌ كن‌!»

 پير گفت‌: »آن‌ چيست‌؟ كه‌ همه‌ عالم‌ را به‌ شما رجوع‌ مي‌بايد كرد؛ شما به‌ من‌ رجوع‌ مي‌كنيد!»

 حسن‌ گفت‌: »طهارت‌ من‌، به‌ طهارت‌ رسول‌ ماننده‌تر است‌. حسين‌ مي‌گويد: »ني‌. چه‌، آن‌ِ‌ من‌ ماننده‌تر است‌.» اكنون‌ ما هر دو طهارت‌ كنيم‌. چشم‌دار، و ميانِ ما حاكم‌ باش‌! و ميل‌ مكن‌.»

 هر دو طهارتكردند؛ و پير مينگريست‌. چونتمامكردند، گفتند: »ازينهر دو، كدامنيكوتر ب‍ُو‌َد؟ »فقال‌ (اَنتما تحسنانالوضوء، و هذا الجاهللميكنيحسنُ الوضوء، و قد يعلمالانمنكما و تابعليايدكما لبركتكما و شفقتكما عليامة‌ جدكما

 همين‌ حكايت‌ را در قرن‌ هفتم‌، مولوي‌ در »فيه‌ مافيه‌» چنين‌ نقل‌ كرده‌ است‌:

«آورده‌اند كه‌ حسن‌ و حسين‌، رضي‌الله‌ عنهما، شخصي‌ را ديدند در حالت‌ طفلي‌ كه‌ وضو كژ مي‌ساخت‌ و نامشروع‌. خواستند كه‌ او را به‌ طريق‌ احسن‌ وضع‌ تعليم‌ دهند. آمدند بر او كه‌ »اين‌ مرا مي‌گويد كه‌ تو وضوي‌ كژ مي‌سازي‌.» هر دو پيش‌ تو وضو سازيم‌. بنگر كه‌ از هر دو وضوي،‌ كي‌ مشروع‌ است‌.»

 هر دو پيش‌ او وضو ساختند.

 گفت‌: »اي‌ فرزندان‌! وضوي‌ شما سخت‌ مشروع‌ است‌ و راست‌ است‌ و نيكوست‌. وضوي‌ من‌ مسكين‌ كژ بوده‌ است‌.»

 از معدود كتابهايفارسيكهنكهصراحتاً موضوعآن‌‌ْ آموزشي‌ و مخاطبآنبيشتر نوجوانان‌ و جواناناند، »قابوسنامه‌» است‌. عنصرالمعاليكيكاوسبنوشمگير، اينكتابرا در سال‌ 475 ه‍ . ق‌. برايپسرشگيلانشاه‌ تأليفكردهاست‌. باباولكتاب‌ »در شناختايزد تعالي‌» و بابدوم‌ »در آفرينش‌ و ستايشپيامبر» است‌. زبان‌ و منطق‌ و استدلالهايكتاب‌، ساده‌ و آموزشياست‌. او لزومبعثتپيامبرانرا چنينتوضيحميدهد:

 »چون‌ دانستني‌ كه‌ ايزد در جهان‌ هيچ‌ نعمتي‌ بيهوده‌ نيافريد، بيهوده‌ ب‍ُود كه‌ داد نعمت‌ و روزي‌ ناداده‌ ماند. و داد روزي‌ آن‌ است‌ كه‌ به‌ روزيخواره دهي‌ تا بخورد. چون‌ داد چنين‌ بود. مردم‌ آفريد تا روزي‌ خورد. چون‌ مردم‌ پديد كرد و تمامي‌ نعمت‌ به‌ مردم‌ بود. و مردم‌ را لابد بود از سياست‌ و ترتيب‌. و ترتيب‌ و سياست‌ بي‌رهنماي‌ خام‌ بود. كه‌ هر روزيخواره‌ كه‌ روزي‌ بي‌ترتيب‌ و عقل‌ خورد، سپاس‌ روزي‌ دهنده‌ نداند. و اين‌ عيب‌ روزي‌ دهنده‌ را بود كه‌ روزي‌ بي‌ دانشان‌ و ناسپاسان‌ را دهد. و چون‌ روزي‌ ده‌ بي‌عيب‌ بود، روزيخوار را بي‌دانش‌ نگذاشت‌. چنان‌ كه‌ اندر كتاب‌ خويش‌ ياد كرد: وفي‌السماء رزقكم‌ و ما توعدون‌. در ميان‌ مردم‌ پيغامبران‌ فرستاد تا ره‌ داد و دانش‌ و ترتيب‌ روزي‌ خوردن‌ و شكر روزي‌ده‌ گذاردن‌ به‌ مردم‌ آموختند، تا آفرينش‌ جهان‌ به‌  عدل‌ بود، و تمامي‌ عدل‌ به‌ حكمت‌، و اثر حكمت‌ نعمت‌؛ تمامي‌ نعمت‌ به‌ روزيخوار و تمامي‌ روزيخوار به‌ پيغامبر رهنماي‌. كه‌ از اين‌ ترتيب‌ هيچ‌ كم‌ نشايد كه‌ باشد. تا به‌ حقيقت‌ پيغامبر راهنماي‌ را بر روزيخوار خداي‌ تعالي‌ فضل‌ آن‌ است‌ كه‌ روزيخوار را بر روزي‌. پس‌، چون‌ از خردنگري‌، چندان‌ حرمت‌ و شفقت‌ و آرزو كه‌ روزيخوار را بر نعمت‌ و روزي‌ است‌ واجب‌ كند كه‌ حق‌ راهنماي‌ خويش‌ بشناسد و روزي‌ده‌ خويش‌ را منت‌ دارد و فريشتگان‌ او را حقشناس‌ باشد و همه‌ پيغامبران‌ را راستگوي‌ دارد؛ از آدم‌ تا به‌ پيغامبر ما، عليهم‌السلام‌. و فرمانبردار باشد در دين‌، و در شكر منعم‌ تقصير نكند، و حق‌ فرايض‌ دين‌ نگاه‌ دارد، تا نيكنام‌ و ستوده‌ باشد.»

 از رساله‌هاي‌ مهم‌ قرن‌ هفتم‌ هـ . ق. »الادب‌ الوجيز للولد الصغير» است‌، كه‌ خواجه‌ نصير طوسي‌ آن‌ را از عربي‌ به‌ فارسي‌ برگردانده‌ است‌. متن‌ عربي‌، نوشته‌ ابن‌ مقفع‌ است‌. و احتمالاً او اين‌ كتاب‌ را از رساله‌هاي‌ فارسي‌ پهلوي‌ پيش‌ از اسلام‌ ترجمه‌ كرده‌ است‌. كتاب‌ شامل‌ چهل و نه اندرز است‌. و خواجه‌ نصير به‌ آنها رنگ‌ و بوي‌ ديني‌ و شيعي‌ داده‌ است‌.

 در مثنوي‌ مولوي‌ (قرن‌ هفتم‌ هـ . ق‌.) قصه‌ها و حكايتهاي‌ فراواني‌ از پيامبر (ص‌) و حضرت‌ علي‌ (ع‌) نقل‌ شده‌؛ كه‌ با توجه‌ به‌ رواج‌ عمومي‌ اين‌ كتاب‌، احتمالاً اين‌ قصه‌ها براي‌ كودكان‌ و نوجوانان‌ هم‌ خوانده‌ مي‌شده‌ است‌. از ديگر كتابهاي فرن هفتم كه جنبة عمومي‌ و آموزشي‌ داشته‌، »سيرت‌ رسول‌ الله‌» است‌. اين‌ كتاب‌ به‌ عنوان‌ كتاب‌ مرجع‌ تاريخ‌ اسلام‌، اعتبار عمومي‌ داشته‌ است‌. نويسنده‌ كتاب‌، ابوعبدالله مطلبي‌ است‌، كه‌ در قرن‌ اول‌ و دوم‌ هجري‌ مي‌زيسته‌؛ و مترجم‌ فارسي‌ كتاب‌، رفيع‌الدين‌ همداني‌ قاضي‌ ابرقوه‌ است‌. او در سال‌ 623 هجري‌ قمري‌ در مصر از دنيا رفته‌ است‌. با توجه‌ به‌ نقش‌ آموزشي‌ و عمومي‌ اين‌ كتاب‌، به‌ احتمال‌ زياد، كودكان‌ و نوجوانان‌ هم‌ حكايتهاي‌ آن‌ را مي‌خوانده‌اند.

 از ديگر كتابهايي‌ كه‌ با اطمينان‌ مي‌توان‌ به‌ استفاده‌ كودكان‌ و نوجوانان‌ از آن‌ تصريح‌ كرد »كليله‌ و دمنه‌» است‌. مترجم‌ كتاب‌ به‌ تناسب‌ آن‌ با كودكان‌ تصريح‌ كرده‌ و اسناد فراواني‌ دربارة استفاده‌ از آن‌ براي‌ كودكان‌ و توسط‌ ايشان‌ در خانواده‌ و در مكتبخانه‌، از قرون‌ گذشته‌ تا دورة‌ معاصر، موجود است‌. »كليله‌ و دمنه‌» توسط‌ نصرالله منشي‌ در قرن‌ ششم‌ هجري‌ قمري‌ به‌ فارسي‌ ترجمه‌ شده‌ و تا امروز هم‌ براي‌ آموزش‌ كودكان‌ و نوجوانان‌ به‌ كار رفته‌ است‌. كتاب‌ با مدح‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) آغاز مي‌شود؛ و طبعاً كودكان‌ و نوجوانان‌ بسياري‌ اين‌ مقدمه‌ را مي‌خوانده‌اند. گفتني‌ است‌ طي‌ قرون‌ مختلف‌، بيش‌ از ده‌ بازنويسي‌، گزيده‌ و... از »كليله‌ و دمنه‌»، توسط‌ اديبان‌ مختلف‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.

 كتابمهمديگريكهاز قرنهفتمهجريقمريبهجايمانده‌ و بيشكاز آنزمانتا دورة‌ معاصر مورد استفادة‌ بسيارياز نوجوانانبودهاست‌، »نصابالصبيان‌» است‌. اينكتاباز معدود آثارياستكهدر عنوانآن، براينكهمخاطبآنكودكاستتصريحشدهاست‌. »نصابالصبيان‌» يكلغتنامهعربيبهفارسي‌ و يكفرهنگنامهآموزشياست‌. نويسنده‌ و سرايندة‌ آنابونصر فراهياست‌؛ كهبهسال  640 ه‍ـ . ق.‌ از دنيا رفتهاست‌. اينكتاباز همانقرنهفتمتا دورة‌ معاصر، يكمتنمهمآموزشيبودهاست‌ و دهها شرح‌ و تفسير و تكملهبر آننوشتهاند. »نصاب الصبيان» در ابتدا دويستبيتداشتهاست‌، اما بهمرور، ديگرانابياتيبهآنافزودهاند. تا آنجا كهابياتشاز ششصد بيتنيز فزونگشتهاست‌. در متناصلينصاب‌ (دويستبيتي‌) ابياتيبهآموزشهايدينيكودكاندربارهشخصيتهايدينياختصاصدارد. در اينابيات‌، نامازواج‌، اولاد و موالي‌ (غلامان‌) پيامبر و عشرهمبشره‌ (كسانيكهاهلسنتآنها را بهشتيميدانند) آموزشدادهشدهاست:

(ادامه دارد...)