حماسه¬هاي ديني دربارة علي(ع) براي كودكان و نوجوانان
اين حرف كه مخاطبان عمده و اصلي ادبيات عاميانه، كودكان بودهاند، حرف تازهاي نيست. معمولاً نظريهپردازان و مورخان ادبيات كودك، هر گاه كه از پيشينه ادبيات كودك در اين سرزمين سخن به ميان آوردهاند، از يادكرد ادبيات عاميانه غافل نماندهاند. همچنين است درباره ادبيات حماسي و حماسههاي ديني كه در بسياري از منابع نظري ادبيات كودك، از آنان به عنوان ذخايري كه پيشتر به كار كودكان و نوجوانان ميآمده و زين پس نيز استفاده و بازنويسي آن براي كودكان ممكن، شايسته و حتي بايسته است، ياد كردهاند. اما سخن اين است كه تا به حال، به اين بخش از گنجينه ادب و فرهنگ پارسي كمتر عنايتي شده و دانسته و نادانسته از بررسي، تصحيح، احيا، نقد، بازنويسي و بازآفريني آن، چه براي بزرگسالان و چه براي كودكان و نوجوانان، غفلت شده است. براي شاهد مدعا، مثالهايي از كتابهاي نظري ادبيات كودك ميآورم:
دكتر قدمعلي سرامي، در سال 1353 نوشت: [1] «اگر از ادبيات فولكلوريك ايران دوبيتيهاي عاشقانه، سرود وارهها، بياضهاي سخنوري ، بعضي از اشعار و روايتهاي ديني و پارهاي قصههاي پهلواني را جدا كنيم، چيزي جز ادبيات كودكان بازنخواهد ماند. ميتوانيم بگوييم قسمت اعظم آثار ادبي فولكلوريك ايران، متعلق به كودكان است و اگر ادبيات رسمي بيشتر از آن بزرگترهاست. ادبيات توده بيشتر به كوچكترها تعلق دارد.» همو در ميان آثار ادب پارسي كه «ارزش بازآفريني براي نوباوگان امروز را دارند». از «حماسههاي ديني» مثل «جاوداننامه»،[2] صاحبقراننامه،[3] حمله حيدري، غزونامه اسيري،[4] شاهنامه حيرتي،[5] مختارنامه،[6] حمله راجي، خداوندنامه،[7] ارديبهشت نامه[8] و دلگشانامه[9] نام ميبرد. دكتر محمدجعفر محجوب نيز طي يك سخنراني در سال 1356 بر اين موضوع تأكيد كرد و به تقسيمبندي انواع حماسههاي ديني اعم از خيالي و تاريخي و لزوم بازآفريني آنان براي كودكان و فوايد قصههاي ديني پرداخت. [10]
رضا رهگذر هم در كتاب «و اما بعد» نوشت: «اكثر قريب به اتفاق اين قصهها ]قصههاي عاميانه[ به ظاهر نه قهرمانانش كودك است. نه محور اصلي محتواي آنها روي مسائل خاص كودكان دور ميزند و نه از برخي ويژگيهاي خاص كه امروز، براي ادبيات كودكان و نوجوانان قائلند برخوردارند. اما هم بچهها و هم بزرگترها. آنها راميخوانند ويا ميشنوند و لذت ميبرند.» مصطفي رحماندوست نيز در اشاره به سير تاريخي ادبيات كودك در ايران در بخش پس از اسلام ميگويد «قصههايي كه كودكان و نوجوانان و بزرگسالان از خواندن و شنيدن آنها لذت بردهاند، از اين جملهاند. قصههاي تاريخي مثل مختارنامه و حمله حيدري و خاورنامه»[11]. صديقه هاشمي نسب هم در كتاب «كودكان و ادبيات رسمي ايران» نوشت:[12] «بررسيهايي كه تاكنون در پارهاي از اين آثار ]متون حماسي[ انجام پذيرفته، گوياي اين واقعيت است كه ادبيات حماسي ايران از مطالب و قصههايي كه كودكان و نوجوانان را به كار آيد آكنده است.» او هم از حماسه ديني در ميان «موضوعها و داستانهاي مطرح در ادب رسمي كه ميتواند در بازنويسي ]براي كودكان و نوجوانان[ مورد استفاده قرار بگيرد.» نام ميبرد. اما در فهرست 130 تايي ضميمه كتابش، از بازنويسيهاي صورت گرفته از ادب فارسي براي كودكان حتي يك مورد اثري از منظومههاي حماسي ديني به چشم نميآيد. در مقاله «ادبيات كودكان و نوجوانان» كه در فصلنامه گفت و گو به چاپ رسيد، چنين ميخوانيم: «عناصر فراواني از اين نوع ادبيات ]ادبيات عامه[ كه دربرگيرنده بسياري از قصهها و مثلها و منظومههاي كوتاه است بيهيچ ترديدي براي كودكان ساخته شدهاند.» [13]
با وجود همه مثالهايي كه ذكر شد، آن چه در عمل شاهد آن هستيم جاي خالي حتي يك مورد بازنويسي حماسههاي ديني ادب پارسي براي كودكان است.
ايرانيان با توجه به روح حماسي و آزاديخواه خود، همواره دوستدار ادب حماسي بودهاند و آن گاه كه مشتاقانه به دين مبين اسلام مفتخر ميشوند به مرور شاهد خلق حماسههاي ديني ميشويم و همانگونه كه ناگفته بديهي مينمايد، بخش قابل توجيه از اين منظومهها به شرح دلاوريهاي محبوب قلوب ايرانيان علي(ع) اختصاص مييابد. معروفترين و مقبولترين اين حماسهها تحت نام عام «حمله حيدري» خلق شدهاند. حمله حيدري را بسياري از ادبپژوهان بزرگترين حماسه مذهبي فارسي دانستهاند. [14]
نخستين حمله حيدري را ميرزا رفيع باذل مشهدي[15] در حدود سال 1119 ق قمري سرود. او در شاهجهانآباد (دهلي) هندوستان به دنيا آمد و همچون پدر و عموهايش در حكومت مغولان هند به كار ادراي مشغول بود. ادبيات حمله حيدري باذل را بين 20000 تا 90000 بيت نوشتهاند، اما بخش اصلي ان كه سرودة شخص باذل است، كمتر از 30000 بيت است. كتاب باذل در وزن شاهنامه در بحر متقارب و قالب مثنوي سروده شده و پس از مناجات و مدح معصومان(ع) از ولادت حضرت رسول(ص) آغاز ميكند و تاريخ اسلام را تا كشته شدن عثمان پي ميگيرد. كتاب باذل در هيمن جا با مرگ او ناتمام مانده است. اين كتاب به سرعت مشهور و محبوب و متداول ميشود؛ به طوري كه در عرض دو يا سه دهه از مرگ باذل چندين نفر در ايران و هند به تكميل كتاب او ميپردازند. [16] و شعرش به زبانهاي سندي، اردو و... ترجمه ميشود.[17]
استقبال عمومي از اين كتاب چنان بوده كه به گفته مورخان در همان سالها در امام بارهها (حسينيهها)ي هندوستان به عنوان متن نقالي، مداحي يا روضه خوانده ميشده است. استقبال از كتاب باذل در ميان مردم ايران نيز چنان بوده است كه تقريباً در كتابخانة هر مسجد جامع يا مدرسهاي در هر شهر ميتوان نسخهاي از اين كتاب يافت. مثلاً در جلد هشتم فهرست مشترك نسخههاي خطي 27 جلد كتاب كامل اين منظومه ثبت شده است. منبع اصلي باذل در اين منظومه، كتاب «معارج النبوه في مدارج الفتوه» نوشته معين مسكن فراهي در قرن ده هجري بوده و در آن، بسياري از احاديث مورد توجه قرار داشته است. باذل خود توجه داشته كه كتابش مورد استفاده كودكان و نوجوانان هم قرار خواهد گرفت. او در اوايل كتاب و در شرح چگونگي سرودن آن از قول سروش غيبي به خود چنين آورده است:
يكي داستاني درآور به نظـــم
بكن عزم خود را در اين كار جزم
چنان داستانـي كه پير و جوان
چنان داستـــــاني كه اهل جهان
وضيع و شريف و امير و وزير
حكيم و فقير و صغيـــر و كبير...
پس از باذل معروفترين حمله حيدري سروده راجي كرماني[18] است كه زردشتي بوده و مسلمان شده و اين كتاب را سروده است. كتاب راجي، مستقل از كتاب باذل است و در عهد قاجار سروده شده. كتاب او هم از ابتداي تاريخ اسلام شروع كرده و تا اواخر جنگ صفين ادامه يافته و آن جا با مرگ شاعر، ناتمام مانده است. البته در ميان كتاب بارها به كربلا گريز زده شده است. همچنين در ابتداي هرداستان به طور مجزا ساقينامه وگشايشنامه و مدح امرا و.. آمده است. ادبيات اين كتاب را سيهزار بيت نوشتهاند. اما نسخهاي از آن كه در دسترس حقير است. حدود 28000 بيت دارد. كتاب باذل و كتاب راجي، هر دو چاپ سنگي شدهاند و مشهورترين حملههاي حيدري هستند. با اين حال حداقل ده منظومه ديگر با اين نام وجود دارد. [19] و نسخههاي آن در كتابخانههاي مختلف ايران موجود است. به اينها بايد چندين منظومه ديگري درباره اميرالمؤمنين كه به نامهاي ديگر سروده شدهاند اضافه كرد. [20]
با اين همه حتي متخصصان هم كمتر از وجود آنها اطلاع داشتهاند. دكتر محمد جعفر محجوب در سخنراني ياد شده ميگويد: «دو كتاب به اين نام يكي از باذل هروي و يكي از بمانعلي كرماني در دست است.» همين گفته را محمدرضا سرشار در مقالهاي درباره قصههاي تاريخي مذهبي عنوان كرده است. [21] دائرةالمعارف تشيع، جلد 6 همين دو كتاب را احصا كرده و فرهنگ فارسي دكتر معين، در ذيل حمله حيدري، تنها كتاب راجي را نام ميبرد.
در ادبيات كودك هم كه وضع روشنتر است. تا به حال حتي يك مورد تصحيح، تلخيص، سادهنويسي و بازآفريني از اين حماسهها صورت نگرفته است. در اين جا اين پرسش پيش ميآيد كه علت اين عدم اقبلال و كمتوجهي به اين حماسهها چه بوده است؟ دلايلي كه به ذهن حقير ميرسد، از اين قرار است:
1ـ پايان عصر قصهگويي. به سبب مدرن شدن زندگي و جايگزين شدن رسانههاي جمعي به جاي قصهخواني و نقل. در حقيقت، قصهخواني از اولين مظاهر جامعه سنتي است كه در جامعه مدرن يا شبه مدرن ديگر از آن اثري نميبينيم. منوچهر عليپور در كتاب اشنايي با ادبيات كودكان در اين باره نوشته است: «ادبيات عاميانه عموماً در جوامعي كه به حفظ سنتها پايبندترند، بيشتر رواج دارد و اساساً ادبيات شفاهي در جوامع سنتي و به ويژه در روستاها بيشتر نمود دارد.»[22]
چمبرز نيز در كتاب «قصهگويي و نمايش خلاق» در پايان فصل اول، به موضوع ركود داستانهاي شفاهي بر اثر صنعت چاپ و افول قصهگويي در جهان پيشرفته امروز، اشاره دارد.[23]
2ـ مدرن شدن تفكر و رواج عقلگرايي دكارتي و پوزيتيويسم كه سبب شده بسياري از باورهاي بديهي يك فرد سنتي براي يك انسان مدرن موهوم و غيرقابل توجيه باشد. به اين ترتيب چنين حماسههايي با انگ خرافه و اغراقآميز بودن، از طرف مردم كنار گذاشته شده است.
3ـ رخت بر بستن روح حماسي از زندگي. اين حماسهها جزو ادبيات مردمي بوده كه جهان و مناسبات آن را حماسي ميديدند. اما امروزه با جايگزيني انفعال، غبن، منفعتانديشي و نهان روشي، چنين آثاري مقبوليت كمتري دارند (درباره پيوند ادبيات حماسي با نگاه حماسي به هستي و زوال اين نگرش در جامعه امروز ايران، يوسفعلي ميرشكاك و اسماعيل شفيعي سروستاني، مقالات فراواني دارند).
4ـ درك نشدن ويژگيهاي ادبيات عوام از سوي اديبان و هنرمندان و بيارزش دانستن كليه اين منظومهها از نظر معيارهاي ادبي و هنري. هر جا كه صحبت از اين منظومهها به ميان آمده، بدون توجه به معيارهاي آن گفته شده كه از نظر ادبي سست و فاقد ارزشاند.
5ـ ناديده گرفته شدن اين متون در دوران رونق احياي متون در زمان پهلوي اول. در زمان پهلوي اول و كمي پيش از آن كه احياي متون و تصحيح ميراث ادبي باب شد و به نحو اعجاببرانگيزي اين بخش فربه از مواريث ادبي ناديده گرفته شد و حتي يك كتاب (حتي كتابهاي بسيار معروف مثل خاوراننامه و رموز حمزه) تصحيح و احيا نشد. اين امر خود علتهاي مختلفي داشت: از جمله خصومت حكومت با اسلام، بيارزش دانستن از نظر ادبي، عقلگرايي شديد در بين دانشگاهيان و خرافه و بيارزش دانستن اين منظومهها و كمتوجهي شرقشناسان به اين دسته از آثار. حتي در دوران پهلوي دوم كه فضا از نظر مذهبي بازتر شد، اگر گهگاه اديبي صحبتي از اين حماسهها ميكرد، مورد انتقاد واقع ميشد. [24]
6ـ مخالفت برخي علماي دين با اين قصهها كه خود دلايل مختلف داشت:
الف. روح ايراني حاكم بر اين حماسهها. اين حماسهها خواه توسط اهل سنت سروده شده بود و خواه توسط شيعيان، نگاهي ايراني به تاريخ اسلام و به ويژه به اميرالمؤمنين داشت و برخي علماي دين در طول تاريخ اين نگاه را نميپسنديدند. «در افسانههاي حماسي روح بلند و آزادي طلب مردمي ديده ميشود كه همواره كوشيدهاند زير باز زور نروند و به هر وسيله دست افكندهاند تا موجوديت خويش را ثابت و حفظ كنند».[25]
ب. پيوند قصهخواني با تصوف. قصهخوانان در ايران و حتي ساير كشورهاي اسلامي عمدتاً از صوفيان بودهاند. [26] بعضي علماي دين هم از آن جا كه خود را تنها متولي امور ديني ميدانستهاند با هر گروهي كه به نام دين در ميان مردم محبوبيت يا قدرتي مييافتهاند مخالفت كردهاند: خواه قصهخوانان و خواه صوفيه، مناقب خوانان، روضه خوانان، قاريان، مداحان، شاعران، تعزيهگردانان، معلمان اخلاق و حكمت و فلسفه كه حوزوي نبودند.، رمالان ، دعانويسان و معبران و... اين مخالفت به آن جا انجاميد كه در مقاطعي كتابهاي قصه را سوزاندند و قصهگويان را نفي بلد كردند و حتي حديث آوردند كه هر كس به قصه گوش دهد، چنان باشد كه گويي چنان كرده. [27]
البته عمده مخالفت تاريخي علما با قصهخوانان چه پيش از صفويه و چه در آن دوران و بعد از آن، بيشتر با كتابهاي مثل ابومسلمنامهها و حمزهنامههاي مختلف و يا منظومههاي افسانهگون درباره عاشورا بوده و بنده سندي درباره مخالفت علما با حمله حيدريها نيافتم. البته، ممكن است با بدبيني گفته شود حمله حيدري كتابي بوده كه با حمايت پنهاني علما و پادشاهان صفويه به عنوان جايگزين مختارنامهها و حمزهنامهها و خاوراننامه و... سروده شده اما اين فرض صحيح نيست؛ چرا كه اولاً برخي علما به طور كلي با قصهخواني مخالف بودهاند و نه با كتابي خاص؛ هر چند با اشخاصي مثل ابومسلم، محمد حنفيه و مختار مخالفت بيشتري داشتهاند و دوم اين كه اولين حملههاي حيدري، خارج از مرزهاي صفويه و در هندوستان آفريده شده و به مرور و به شكلي مردمي در شهرهاي ايران رواج يافته است. در اواخر قاجار، علما نسبت به حمله حيدري خوشبينتر بودند مثلاً كتاب «افتخارنامه حيدري» توسط ميرزا حسن مجتهد آشتياني سروده شد كه بعداً خود او به افتخار العلما مشهور شد. در اين كتاب، علاوه بر مدح ناصرالدين شاه و امينالسلطان، مدح آيتا... العظمي ميرزا محمد حسن شيرازي هم آمده است.
ج. كوشش در جهت عقلاني كردن و خرافهزدايي از دين كه آن هم ناشي از ايراداتي بود كه جامعه مردن و روشنفكران به دين وارد ميساختند. جريانهاي پروتستانتيزم اسلامي كه مهمترين آن «وهابيت» بود، سعي در عاقلانه كردن، علمي كردن، غيبزدايي و زميني كردن دين داشتند. آنها براي نماز، فوايد پزشكي يافتند و براي حج، دلايل اقتصادي آوردند و زخم زبان و چشم زدن را با فيزيك و روانشناسي توجيه كردند و بسياري از باورهاي سنتي را بياساس دانستند. اين جريان، در ميان برخي عالمان و نويسندگان مذهبي شيعه هم نفوذ يافت و فيالمثل، امروز ميبينيم حليةالمتقين و كتاب سليم بن قيس و كتابهاي ختوم و اذكار و جفر و كليه متون صوفيانه، تقريباً منسوخ شده و قرائت غالب از دين، قرائتي سياسي اجتماعي و دنيوي است.
7ـ دليل ديگري كه خاص حيطه ادبيات كودك و نوجوان است، اين كه سيطره تعليم و تربيت غربي و آكادميك سبب شد كه فرض كنيم براي بچهها معجزه ثقيل است. معراج را نميفهمند، فرشته را نميشناسند، از اجنه ميترسند، از جنگ برايشان نبايد گفت و...
عليرغم آن چه گفته شد هنوز دلايل فراوان و كافي براي آشنا ساختن بچهها با اين درياي غني حماسي و ادبي وجود دارد. برخي فوايد و كاربردهايي كه بازنويسي اين حماسهها براي ما ميتواند داشته باشد و ضرورتهايي كه توجه به اين حماسهها را ايجاب ميكند از اين قرار است:
1ـ احياي اسنادي تاريخي ـ جامعهشناختي درباره پيشينيان ما، متوني كه پدران ما با آنها زندگي ميكردند و آينهاي از نگرش و باورهاي آنان است.
2ـ احياي ميراث ادبي؛ بخش عمدهاي از كليه فهرستهاي مخطوطات فارسي، به حماسههاي ديني اختصاص دارد و به اين ترتيب گوشهاي مفغول از ادبيات فارسي بازيافته ميشود.
3ـ احياي اسنادي ارزشمند از پيشينه قصهگويي و هنرهاي نمايشي در ايران.
4ـ ايجاد پيوند ميان نسلها و ايجاد پيوند تاريخي بوسيله تعلق خاطر به متوني كه گذشتگان با آن زندگي ميكردهاند و مقابله با از خودباختگي فرهنگي.
5ـ آموزش تاريخ و عقايد اسلام به شيوهاي نو و تجربه نشده در كنار متون و شيوههاي كليشهاي، نخ نما شده و دافعه فعلي.
6ـ ارائه برداشت و قرائت اصيل اما نسبتاً متفاوتي از دين، در شرايطي كه ظاهراً قرائت حاكم و موجود چندان در جذب نسل جديد توفيق نداشته است.
7ـ ترويج نگاه حماسي، ولايي و عرفاني كه در طول تاريخ مشخصه ملي ايرانيان بوده و امروز رنگ باخته است و سستي، خمودي ، نهان روشي، عافيتانديشي و انفعال جاي آن را گرفته است.
8ـ ارائه متوني كه به دليل غلظت عنصر هيجان و ماجرا در آن براي نوجوانان جذاب خواهد بود و در جذب آنان به دين و همچنين ادبيات فارسي مؤثر است.
9ـ اين كتابها ميتواند قشر كاملاً سنتي و مذهبي جامعه را كه تاكنون چندان به كتابخواني جذب نشده ترغيب كند.
10ـ قدرشناسي و تعظيم شاعران گمنام و پاكباختهاي كه در ترويج معارف آل ا... (ع) كوشيدهاند.
11ـ آشنا ساختن نسل جوان با ابعاد تازه و جذابي از شخصيت مولا(ع) كه تاكنون چندان معرفي نشده است.
12ـ در شرايطي كه كتابهاي جنگي موجود، به دليل تكرار و لحن شعاري، جذابيت خود را از دست دادهاند چنين حماسههايي روحيه سلحشوري و جنگاوري را در ميان جوانان حفظ ميكند. بيآنكه به نفرت قومي ميان دو كشور همسايه بيانجامد.
منابع:
1. حماسهسرايي در ايران، ذبيحالله صفا، اميركبير، چاپ چهارم 1363.
2. فهرست كتب خطي كتابخانه آستان قدس رضوي، ج 7، احمد گلچين معاني، 1346.
3. دانشنامه جهان اسلام، ج 1، زير نظر مصطفي ميرسليم, 1375.
4. فهرست واره كتابهاي فارسي ج 3، احمد منزوي.
5. دائرةالمعارف تشيع، ج 6.
6. ادبيات فارسي بر مبناي تأليف استوري، ترجمه: يو. ا. برگل، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1362.
7. افتخارنامه، نسخة سنگي شماره 1199 A ، دانشگاه تهران
8. فهرست نسخ خطي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، ج 1.
9. فهرست كتابهاي چاپي فارسي خان بابا مشار، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
10. فهرست مشترك نسخههاي خطي فارسي پاكستان، احمد منزوي
11. فهرست مقالات فارسي، ايرج افشار، 5 جلد
12. ريحانةالادب، مدرس تبريزي، ج 4.
13. حمله حيدري راجي كرماني، به كوشش حسين بهزادي اندوهجردي، نشر صدوق، 1370
14. كتاب مستطاب حمله حيدري، كتابفروشي اسلاميه، به سرمايه سيد احمد كتابچي (چاپ سربي)
15. حمله حيدري در مناقب علي، كتابفروشي اسلام، چاپ سنگي.
16. كليات حمله حيدري، كتابفروشي اسلام، چاپ سربي.
17. حيدرنامه، سيدعلي كاشفي خوانساري، نشر موعود عصر، 1382.
2.تاكنون به حماسهاي به نام «جاوداننامه» برخورد نكردهام. احتمالاً همان «خاوراننامه» بوده كه دچار اغلاط چاپي شده. خاوراننامه يا خاورنامه، به جنگهاي خيالي اميرالمؤمنين و مالك اشتر، در كشورهاي شرقي و با عناصر فوق طبيعي ميپردازد و سروده محمد بن حسام خوسفي است كه سال 830 هجري سروده و در تهران و تبريز و بمبئي و لاهور چاپ سنگي هم شده است.
3. صاحبقراننامه، درباره دلاوريهاي حضرت حمزه بن عبدالمطلب است. سال 1073 ق به نظم درآمده و ناظم آن معلوم نيست. جنبه تاريخي ندارد و شامل 62 بخش است.
4. غزوهنامه اسيري در سال 967 هجري و به نام سلطان سليمان عثماني سروده شده است.
7. ارديبهشتنامه سروده سروش اصفهاني كه در سال 1285 هجري با مرگ شاعر ناتمام مانده است. حدود 9000 بيت است و براساس حيات القلوب مجلسي ساخته شده است.
9. انتخاب و انطباق منابع ادب فارسي، براي تدوين كتابهاي كودكان و نوجوانان، محمد جعفر محجوب، از انتشارات شوراي كتاب كودك، 2536، ص 47.
1. براي نمونه نگاه كنيد به «حمله حيدري يا بزرگترين حماسه مذهبي فارسي» نوشته حسين بهزادي اندوهجردي، نامه آستان قدس دوره 80 ش 4 (1349) ص 174 ـ 178.
2. ميرزا محمد رفيع معروف به رفيع خان و متخلص به باذل مشهور به مشهدي، خراساني، هروي، شاهجهان آبادي پدرش از مشهد به هندوستان مهاجرت كرده بود. او در سال 1123 هجري در دهلي درگذشت.
4. مثل حرب حيدري، از محمد نوروز حسن بلگرامي، از سيد ذوالفقار علي صفا، هيبت حيدري از واجد علي اخترشاه، از سيد ابرار حسين، امير محمد حسن علي خان سندي، غزوه حيدري از حيدر ميرزا،غزوات حيدري از سيد محسن علي، غلبه حيدري ازمحمد ميرزا بن تجلي عليشاه و...
2. از طالب اصفهاني فندرسكي، آزاد كشميري، كرم يا كريم، سيدعلي سپند بلگرامي، گل احمد، فقير قهدريجاني، عاشق هندي.
3. غزوات اميرالمؤمنين از فصيح اصفهاني، فارغ نامه از فارغ گيلاني، غزونامه از قطره چهارمحالي، غزوه خيبر از عاصي رشتي اصفهاني، غزوات النبي سرودة عبدي، خاوراننامة ابن حسام، شاهنامة حيدري، غزونامة اسيري، مجمعالبحرين اسيري، جنگنامة آتشي، خداوندنامه ملكالشعرا صبا، صولت صفدري از محب علي خان حكمت، جذبه حيدري از عبدالعلي خان احسن بنگالي، شهنشاه نامه صافي اصفهاني، هفتخوان حيدري از عياني، خلافتنامة خاموش يزدي، يعصوبنامة واقف، ارديبهشتنامه سروش اصفهاني، افتخارنامة افتخارالعلماي صهبا، خرم بهشت رضا قليخان هدايت.
1. داستانها وافسانههاي تاريخي مذهبي براي كودكان و نوجوانان محمدرضا سرشار، پويش، ش 6، بهار 1377، ص 227.
1. براي نمونه نگاه كنيد به مقالة «دفاع از قصة حمزه» نوشته جعفر شعار، مجله راهنماي كتاب دوره 15، (1351) ص 475 ـ 481.