اين حرف كه مخاطبان عمده و اصلي ادبيات عاميانه، كودكان بوده­اند، حرف تازه­اي نيست. معمولاً نظريه­پردازان و مورخان ادبيات كودك، هر گاه كه از پيشينه ادبيات كودك در اين سرزمين سخن به ميان آورده­اند، از يادكرد ادبيات عاميانه غافل نمانده­اند. هم­چنين است درباره ادبيات حماسي و حماسه­هاي ديني كه در بسياري از منابع نظري ادبيات كودك، از آنان به عنوان ذخايري كه پيشتر به كار كودكان و نوجوانان مي­آمده و زين پس نيز استفاده و بازنويسي آن براي كودكان ممكن، شايسته و حتي بايسته است، ياد كرده­اند. اما سخن اين است كه تا به حال، به اين بخش از گنجينه ادب و فرهنگ پارسي كمتر عنايتي شده و دانسته و نادانسته از بررسي، تصحيح، احيا، نقد، بازنويسي و بازآفريني آن، چه براي بزرگسالان و چه براي كودكان و نوجوانان، غفلت شده است. براي شاهد مدعا، مثال­هايي از كتاب­هاي نظري ادبيات كودك مي­آورم:

دكتر قدمعلي سرامي، در سال 1353 نوشت: [1] «اگر از ادبيات فولكلوريك ايران دوبيتي­هاي عاشقانه، سرود واره­ها، بياض­هاي سخنوري ، بعضي از اشعار و روايت­هاي ديني و پاره­اي قصه­هاي پهلواني را جدا كنيم، چيزي جز ادبيات كودكان بازنخواهد ماند. مي­توانيم بگوييم قسمت اعظم آثار ادبي فولكلوريك ايران، متعلق به كودكان است و اگر ادبيات رسمي بيشتر از آن بزرگترهاست. ادبيات توده بيشتر به كوچك­ترها تعلق دارد.» همو در ميان آثار ادب پارسي كه «ارزش بازآفريني براي نوباوگان امروز را دارند». از «حماسه­هاي ديني» مثل «جاودان­نامه»،[2] صاحبقران­نامه،[3] حمله حيدري، غزونامه اسيري،[4] شاهنامه حيرتي،[5] مختارنامه،[6] حمله راجي، خداوندنامه،[7] ارديبهشت نامه[8] و دلگشانامه[9] نام مي­برد. دكتر محمدجعفر محجوب نيز طي يك سخنراني در سال 1356 بر اين موضوع تأكيد كرد و به تقسيم­بندي انواع حماسه­هاي ديني اعم از خيالي و تاريخي و لزوم بازآفريني آنان براي كودكان و فوايد قصه­­هاي ديني پرداخت. [10]

رضا رهگذر هم در كتاب «و اما بعد» نوشت: «اكثر قريب به اتفاق اين قصه­ها ]قصه­هاي عاميانه[ به ظاهر نه قهرمانانش كودك است. نه محور اصلي محتواي آنها روي مسائل خاص كودكان دور مي­زند و نه از برخي ويژگي­هاي خاص كه امروز، براي ادبيات كودكان و نوجوانان قائلند برخوردارند. اما هم بچه­ها و هم بزرگترها. آنها رامي­خوانند ويا مي­شنوند و لذت مي­برند.» مصطفي رحماندوست نيز در اشاره به سير تاريخي ادبيات كودك در ايران در بخش پس از اسلام مي­گويد «قصه­هايي كه كودكان و نوجوانان و بزرگسالان از خواندن و شنيدن آنها لذت برده­اند، از اين جمله­اند. قصه­هاي تاريخي مثل مختارنامه و حمله حيدري و خاورنامه»[11]. صديقه هاشمي نسب هم در كتاب «كودكان و ادبيات رسمي ايران» نوشت:[12] «بررسي­هايي كه تاكنون در پاره­اي از اين آثار ]متون حماسي[ انجام پذيرفته، گوياي اين واقعيت است كه ادبيات حماسي ايران از مطالب و قصه­هايي كه كودكان و نوجوانان را به كار آيد آكنده است.» او هم از حماسه ديني در ميان «موضوع­ها و داستان­هاي مطرح در ادب رسمي كه مي­تواند در بازنويسي ]براي كودكان و نوجوانان[ مورد استفاده قرار بگيرد.» نام مي­برد. اما در فهرست 130 تايي ضميمه كتابش، از بازنويسي­هاي صورت گرفته از ادب فارسي براي كودكان حتي يك مورد اثري از منظومه­هاي حماسي ديني به چشم نمي­آيد. در مقاله «ادبيات كودكان و نوجوانان» كه در فصلنامه گفت و گو به چاپ رسيد، چنين مي­خوانيم: «عناصر فراواني از اين نوع ادبيات ]ادبيات عامه[ كه دربرگيرنده بسياري از قصه­ها و مثل­ها و منظومه­هاي كوتاه است بي­هيچ ترديدي براي كودكان ساخته شده­اند.» [13]

با وجود همه مثال­هايي كه ذكر شد، آن چه در عمل شاهد آن هستيم جاي خالي حتي يك مورد بازنويسي حماسه­هاي ديني ادب پارسي براي كودكان است.

ايرانيان با توجه به روح حماسي و آزاديخواه خود، همواره دوستدار ادب حماسي بوده­اند و آن گاه كه مشتاقانه به دين مبين اسلام مفتخر مي­شوند به مرور شاهد خلق حماسه­هاي ديني مي­شويم و همان­گونه كه ناگفته بديهي مي­نمايد، بخش قابل توجيه از اين منظومه­ها به شرح دلاوري­هاي محبوب قلوب ايرانيان علي(ع) اختصاص مي­يابد. معروف­ترين و مقبول­ترين اين حماسه­ها تحت نام عام «حمله حيدري» خلق شده­اند. حمله حيدري را بسياري از ادب­پژوهان بزرگترين حماسه مذهبي فارسي دانسته­اند. [14]

نخستين حمله حيدري را ميرزا رفيع باذل مشهدي[15] در حدود سال 1119 ق قمري سرود. او در شاهجهان‌آباد (دهلي) هندوستان به دنيا آمد و همچون پدر و عموهايش در حكومت مغولان هند به كار ادراي مشغول بود. ادبيات حمله حيدري باذل را بين 20000 تا 90000 بيت نوشته­اند، اما بخش اصلي ان كه سرودة شخص باذل است، كمتر از 30000 بيت است. كتاب باذل در وزن شاهنامه در بحر متقارب و قالب مثنوي سروده شده و پس از مناجات و مدح معصومان(ع) از ولادت حضرت رسول(ص) آغاز مي­كند و تاريخ اسلام را تا كشته شدن عثمان پي مي­گيرد. كتاب باذل در هيمن جا با مرگ او ناتمام مانده است. اين كتاب به سرعت مشهور و محبوب و متداول مي­شود؛ به طوري كه در عرض دو يا سه دهه از مرگ باذل چندين نفر در ايران و هند به تكميل كتاب او مي­پردازند. [16] و شعرش به زبان­هاي سندي، اردو و... ترجمه مي­شود.[17]

استقبال عمومي از اين كتاب چنان بوده كه به گفته مورخان در همان سال­ها در امام باره­ها (حسينيه­ها)­ي هندوستان به عنوان متن نقالي، مداحي يا روضه خوانده مي­شده است. استقبال از كتاب باذل در ميان مردم ايران نيز چنان بوده است كه تقريباً در كتابخانة هر مسجد جامع يا مدرسه­اي در هر شهر مي­توان نسخه­اي از اين كتاب يافت. مثلاً در جلد هشتم فهرست مشترك نسخه­هاي خطي 27 جلد كتاب كامل اين منظومه ثبت شده است. منبع اصلي باذل در اين منظومه، كتاب «معارج النبوه في مدارج الفتوه» نوشته معين مسكن فراهي در قرن ده هجري بوده و در آن، بسياري از احاديث مورد توجه قرار داشته است. باذل خود توجه داشته كه كتابش مورد استفاده كودكان و نوجوانان هم قرار خواهد گرفت. او در اوايل كتاب و در شرح چگونگي سرودن آن از قول سروش غيبي به خود چنين آورده است:

يكي داستاني درآور به نظـــم

بكن عزم خود را در اين كار جزم

چنان داستانـي كه پير و جوان

چنان داستـــــاني كه اهل جهان

وضيع و شريف و امير و وزير

حكيم و فقير و صغيـــر و كبير...

پس از باذل معروف­ترين حمله حيدري سروده راجي كرماني[18] است كه زردشتي بوده و مسلمان شده و اين كتاب را سروده است. كتاب راجي، مستقل از كتاب باذل است و در عهد قاجار سروده شده. كتاب او هم از ابتداي تاريخ اسلام شروع كرده و تا اواخر جنگ صفين ادامه يافته و آن جا با مرگ شاعر، ناتمام مانده است. البته در ميان كتاب بارها به كربلا گريز زده شده است. هم­چنين در ابتداي هرداستان به طور مجزا ساقي­نامه وگشايش­نامه و مدح امرا و.. آمده است. ادبيات اين كتاب را سي­هزار بيت نوشته­اند. اما نسخه­اي از آن كه در دسترس حقير است. حدود 28000 بيت دارد. كتاب باذل و كتاب راجي، هر دو چاپ سنگي شده­اند و مشهورترين حمله­هاي حيدري هستند. با اين حال حداقل ده منظومه ديگر با اين نام وجود دارد. [19]  و نسخه­هاي آن در كتابخانه­هاي مختلف ايران موجود است. به اينها بايد چندين منظومه ديگري درباره اميرالمؤمنين كه به نام­هاي ديگر سروده شده­اند اضافه كرد. [20]  

با اين همه حتي متخصصان هم كمتر از وجود آنها اطلاع داشته­اند. دكتر محمد جعفر محجوب در سخنراني ياد شده مي­گويد: «دو كتاب به اين نام يكي از باذل هروي و يكي از بمانعلي كرماني در دست است.» همين گفته را محمدرضا سرشار در مقاله­اي درباره قصه­هاي تاريخي مذهبي عنوان كرده است. [21]   دائرة­المعارف تشيع، جلد 6 همين دو كتاب را احصا كرده و فرهنگ فارسي دكتر معين، در ذيل حمله حيدري، تنها كتاب راجي را نام مي­برد.

در ادبيات كودك هم كه وضع روشن­تر است. تا به حال حتي يك مورد تصحيح، تلخيص، ساده­نويسي و بازآفريني از اين حماسه­ها صورت نگرفته است. در اين جا اين پرسش پيش مي­آيد كه علت اين عدم اقبلال و كم­توجهي به اين حماسه­ها چه بوده است؟ دلايلي كه به ذهن حقير مي­رسد، از اين قرار است:

1ـ پايان عصر قصه­گويي. به سبب مدرن شدن زندگي و جايگزين شدن رسانه­هاي جمعي به جاي قصه­خواني و نقل. در حقيقت، قصه­خواني از اولين مظاهر جامعه سنتي است كه در جامعه مدرن يا شبه مدرن ديگر از آن اثري نمي­بينيم. منوچهر عليپور در كتاب اشنايي با ادبيات كودكان در اين باره نوشته است: «ادبيات عاميانه عموماً در جوامعي كه به حفظ سنت­ها پايبندترند، بيشتر رواج دارد و اساساً ادبيات شفاهي در جوامع سنتي و به ويژه در روستاها بيشتر نمود دارد.»[22]

چمبرز نيز در كتاب «قصه­گويي و نمايش خلاق» در پايان فصل اول، به موضوع ركود داستان­هاي شفاهي بر اثر صنعت چاپ و افول قصه­گويي در جهان پيشرفته امروز، اشاره دارد.[23]

2ـ مدرن شدن تفكر و رواج عقل­گرايي دكارتي و پوزيتيويسم كه سبب شده بسياري از باورهاي بديهي يك فرد سنتي براي يك انسان مدرن موهوم و غيرقابل توجيه باشد. به اين ترتيب چنين حماسه­هايي با انگ خرافه و اغراق­آميز بودن، از طرف مردم كنار گذاشته شده است.

3ـ رخت بر بستن روح حماسي از زندگي. اين حماسه­ها جزو ادبيات مردمي بوده كه جهان و مناسبات آن را حماسي مي­ديدند. اما امروزه با جايگزيني انفعال، غبن، منفعت­انديشي و نهان روشي، چنين آثاري مقبوليت كمتري دارند (درباره پيوند ادبيات حماسي با نگاه حماسي به هستي و زوال اين نگرش در جامعه امروز ايران، يوسفعلي ميرشكاك و اسماعيل شفيعي سروستاني، مقالات فراواني دارند).

4ـ درك نشدن ويژگي­هاي ادبيات عوام از سوي اديبان و هنرمندان و بي­ارزش دانستن كليه اين منظومه­ها از نظر معيارهاي ادبي و هنري. هر جا كه صحبت از اين منظومه­ها به ميان آمده، بدون توجه به معيارهاي آن گفته شده كه از نظر ادبي سست و فاقد ارزش­اند.

5ـ ناديده گرفته شدن اين متون در دوران رونق احياي متون در زمان پهلوي اول. در زمان پهلوي اول و كمي پيش از آن كه احياي متون و تصحيح ميراث ادبي باب شد و به نحو اعجاب­برانگيزي اين بخش فربه از مواريث ادبي ناديده گرفته شد و حتي يك كتاب (حتي كتاب­هاي بسيار معروف مثل خاوران­نامه و رموز حمزه) تصحيح و احيا نشد. اين امر خود علت­هاي مختلفي داشت: از جمله خصومت حكومت با اسلام، بي­ارزش دانستن از نظر ادبي، عقل­گرايي شديد در بين دانشگاهيان و خرافه و بي­ارزش دانستن اين منظومه­ها و كم­توجهي شرق­شناسان به اين دسته از آثار. حتي در دوران پهلوي دوم كه فضا از نظر مذهبي بازتر شد، اگر گهگاه اديبي صحبتي از اين حماسه­ها مي­كرد، مورد انتقاد واقع مي­شد. [24]

6ـ مخالفت برخي علماي دين با اين قصه­ها كه خود دلايل مختلف داشت:

الف. روح ايراني حاكم بر اين حماسه­ها. اين حماسه­ها خواه توسط اهل سنت سروده شده بود و خواه توسط شيعيان، نگاهي ايراني به تاريخ اسلام و به ويژه به اميرالمؤمنين داشت و برخي علماي دين در طول تاريخ اين نگاه را نمي­پسنديدند. «در افسانه­هاي حماسي روح بلند و آزادي طلب مردمي ديده مي­شود كه همواره كوشيده­اند زير باز زور نروند و به هر وسيله دست افكنده­اند تا موجوديت خويش را ثابت و حفظ كنند».[25]

ب. پيوند قصه­خواني با تصوف. قصه­خوانان در ايران و حتي ساير كشورهاي اسلامي عمدتاً از صوفيان بوده­اند. [26]  بعضي علماي دين هم از آن جا كه خود را تنها متولي امور ديني مي­دانسته­اند با هر گروهي كه به نام دين در ميان مردم محبوبيت يا قدرتي مي­يافته­اند مخالفت كرده­اند: خواه قصه­خوانان و خواه صوفيه، مناقب خوانان، روضه خوانان، قاريان، مداحان، شاعران، تعزيه­گردانان، معلمان اخلاق و حكمت و فلسفه كه حوزوي نبودند.، رمالان ، دعانويسان و معبران و... اين مخالفت به آن جا انجاميد كه در مقاطعي كتاب­هاي قصه را سوزاندند و قصه­گويان را نفي بلد كردند و حتي حديث آوردند كه هر كس به قصه گوش دهد، چنان باشد كه گويي چنان كرده. [27]

البته عمده مخالفت تاريخي علما با قصه­خوانان چه پيش از صفويه و چه در آن دوران و بعد از آن، بيشتر با كتاب­هاي مثل ابومسلم­نامه­ها و حمزه­نامه­­هاي مختلف و يا منظومه­هاي افسانه­گون درباره عاشورا بوده و بنده سندي درباره مخالفت علما با حمله حيدري­ها نيافتم. البته، ممكن است با بدبيني گفته شود حمله حيدري كتابي بوده كه با حمايت پنهاني علما و پادشاهان صفويه به عنوان جايگزين مختارنامه­ها و حمزه­نامه­ها و خاوران­نامه و... سروده شده اما اين فرض صحيح نيست؛ چرا كه اولاً برخي علما به طور كلي با قصه­خواني مخالف بوده­اند و نه با كتابي خاص؛ هر چند با اشخاصي مثل ابومسلم، محمد حنفيه و مختار مخالفت بيشتري داشته­اند و دوم اين كه اولين حمله­هاي حيدري، خارج از مرزهاي صفويه و در هندوستان آفريده شده و به مرور و به شكلي مردمي در شهرهاي ايران رواج يافته است. در اواخر قاجار، علما نسبت به حمله حيدري خوشبين­تر بودند مثلاً كتاب «افتخارنامه حيدري» توسط ميرزا حسن مجتهد آشتياني سروده شد كه بعداً خود او به افتخار العلما مشهور شد. در اين كتاب، علاوه بر مدح ناصرالدين شاه و امين­السلطان، مدح آيت­ا... العظمي ميرزا محمد حسن شيرازي هم آمده است.

ج. كوشش در جهت عقلاني كردن و خرافه­زدايي از دين كه آن هم ناشي از ايراداتي بود كه جامعه مردن و روشنفكران به دين وارد مي­ساختند. جريان­هاي پروتستانتيزم اسلامي كه مهم­ترين آن «وهابيت» بود، سعي در عاقلانه كردن، علمي كردن، غيب­زدايي و زميني كردن دين داشتند. آنها براي نماز، فوايد پزشكي يافتند و براي حج، دلايل اقتصادي آوردند و زخم زبان و چشم زدن را با فيزيك و روان­شناسي توجيه كردند و بسياري از باورهاي سنتي را بي­اساس دانستند. اين جريان، در ميان برخي عالمان و نويسندگان مذهبي شيعه هم نفوذ يافت و في­المثل، امروز مي­بينيم حليةالمتقين و كتاب سليم بن قيس و كتاب­هاي ختوم و اذكار و جفر و كليه متون صوفيانه، تقريباً منسوخ شده و قرائت غالب از دين، قرائتي سياسي اجتماعي و دنيوي است.

7ـ دليل ديگري كه خاص حيطه ادبيات كودك و نوجوان است، اين كه سيطره تعليم و تربيت غربي و آكادميك سبب شد كه فرض كنيم براي بچه­ها معجزه ثقيل است. معراج را نمي­فهمند، فرشته را نمي­شناسند، از اجنه مي­ترسند، از جنگ براي­شان نبايد گفت و...

 

علي­رغم آن چه گفته شد هنوز دلايل فراوان و كافي براي آشنا ساختن بچه­ها با اين درياي غني حماسي و ادبي وجود دارد. برخي فوايد و كاربردهايي كه بازنويسي اين حماسه­ها براي ما مي­تواند داشته باشد و ضرورت­هايي كه توجه به اين حماسه­ها را ايجاب مي­كند از اين قرار است:

1ـ احياي اسنادي تاريخي ـ جامعه­شناختي درباره پيشينيان ما، متوني كه پدران ما با آنها زندگي مي­كردند و آينه­اي از نگرش و باورهاي آنان است.

2ـ احياي ميراث ادبي؛ بخش عمده­اي از كليه فهرست­هاي مخطوطات فارسي، به حماسه­هاي ديني اختصاص دارد و به اين ترتيب گوشه­اي مفغول از ادبيات فارسي بازيافته مي­شود.

3ـ احياي اسنادي ارزشمند از پيشينه قصه­گويي و هنرهاي نمايشي در ايران.

4ـ ايجاد پيوند ميان نسل­ها و ايجاد پيوند تاريخي بوسيله تعلق خاطر به متوني كه گذشتگان با آن زندگي مي­كرده­اند و مقابله با از خودباختگي فرهنگي.

5ـ آموزش تاريخ و عقايد اسلام به شيوه­اي نو و تجربه نشده در كنار متون و شيوه­هاي كليشه­اي، نخ نما شده و دافعه فعلي.

6ـ ارائه برداشت و قرائت اصيل اما نسبتاً متفاوتي از دين، در شرايطي كه ظاهراً قرائت حاكم و موجود چندان در جذب نسل جديد توفيق نداشته است.

7ـ ترويج نگاه حماسي، ولايي و عرفاني كه در طول تاريخ مشخصه­ ملي ايرانيان بوده و امروز رنگ باخته است و سستي، خمودي ، نهان روشي، عافيت­انديشي و انفعال جاي آن را گرفته است.

8ـ ارائه متوني كه به دليل غلظت عنصر هيجان و ماجرا در آن براي نوجوانان جذاب خواهد بود و در جذب آنان به دين و همچنين ادبيات فارسي مؤثر است.

9ـ اين كتاب­ها مي­تواند قشر كاملاً سنتي و مذهبي جامعه را كه تاكنون چندان به كتابخواني جذب نشده ترغيب كند.

10ـ قدرشناسي و تعظيم شاعران گمنام و پاكباخته­اي كه در ترويج معارف آل ا... (ع) كوشيده­اند.

11ـ آشنا ساختن نسل جوان با ابعاد تازه و جذابي از شخصيت مولا(ع) كه تاكنون چندان معرفي نشده است.

12ـ در شرايطي كه كتاب­هاي جنگي موجود، به دليل تكرار و لحن شعاري، جذابيت خود را از دست داده­اند چنين حماسه­هايي روحيه سلحشوري و جنگاوري را در ميان جوانان حفظ مي­كند. بي­آنكه به نفرت قومي ميان دو كشور همسايه بي­انجامد.


 

منابع:

1.        حماسه­سرايي در ايران، ذبيح­الله صفا، اميركبير، چاپ چهارم 1363.

2.        فهرست كتب خطي كتابخانه آستان قدس رضوي، ج 7، احمد گلچين معاني، 1346.

3.        دانشنامه جهان اسلام، ج 1، زير نظر مصطفي ميرسليم, 1375.

4.        فهرست واره كتاب­هاي فارسي ج 3، احمد منزوي.

5.        دائرة­المعارف تشيع، ج 6.

6.        ادبيات فارسي بر مبناي تأليف استوري، ترجمه: يو. ا. برگل، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1362.

7.        افتخارنامه، نسخة سنگي شماره 1199 A ، دانشگاه تهران

8.        فهرست نسخ خطي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، ج 1.

9.        فهرست كتاب­هاي چاپي فارسي خان بابا مشار، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.

10.     فهرست مشترك نسخه­هاي خطي فارسي پاكستان، احمد منزوي

11.     فهرست مقالات فارسي، ايرج افشار، 5 جلد

12.     ريحانة­الادب، مدرس تبريزي، ج 4.

13.     حمله حيدري راجي كرماني، به كوشش حسين بهزادي اندوهجردي، نشر صدوق، 1370

14.     كتاب مستطاب حمله حيدري، كتابفروشي اسلاميه، به سرمايه سيد احمد كتابچي (چاپ سربي)

15.     حمله حيدري در مناقب علي، كتابفروشي اسلام، چاپ سنگي.

16.     كليات حمله حيدري، كتابفروشي اسلام، چاپ سربي.

17.     حيدرنامه، سيدعلي كاشفي خوانساري، نشر موعود عصر، 1382.

 



1. فصلنامه كانون ش 2، مقاله سهم كودكان در ادبيات گذشته ايران، ص 22.

2.تاكنون به حماسه­اي به نام «جاودان­نامه» برخورد نكرده­ام. احتمالاً همان «خاوران­نامه» بوده كه دچار اغلاط چاپي شده. خاوران­نامه يا خاورنامه، به جنگ­هاي خيالي اميرالمؤمنين و مالك اشتر، در كشورهاي شرقي و با عناصر فوق طبيعي مي­پردازد و سروده محمد بن حسام خوسفي است كه سال 830 هجري سروده و در تهران و تبريز و بمبئي و لاهور چاپ سنگي هم شده است.

3. صاحبقران­نامه، درباره دلاوري­هاي حضرت حمزه بن عبدالمطلب  است. سال 1073 ق به نظم درآمده و ناظم آن معلوم نيست. جنبه تاريخي ندارد و شامل 62 بخش است.

4. غزوه­نامه اسيري در سال 967 هجري و به نام سلطان سليمان عثماني سروده شده است.

5. شاهنامه حيرتي، منظومه­اي با بيست هزار و هشتصد بيت كه در سال 953 هجري سروده شده است.

6. مختارنامه، سروده عبدالرزاق بيگ مفتون، در پنج هزار بيت. شاعر سال 1243 هجري فوت كرده است.

7. خداوندنامه، سروده فتحعلي خان صبا، در زمان فتحعليشاه، شامل 12 هزار بيت.

7. ارديبهشت­نامه سروده سروش اصفهاني كه در سال 1285 هجري با مرگ شاعر ناتمام مانده است. حدود 9000 بيت است و براساس حيات القلوب مجلسي ساخته شده است.

8. دلگشانامه در شرح قيام مختار ثقفي، از آزاد كشميري. سروده به سال 1131 هجري.

9. انتخاب و انطباق منابع ادب فارسي، براي تدوين كتاب­هاي كودكان و نوجوانان، محمد جعفر محجوب، از انتشارات شوراي كتاب كودك، 2536، ص 47.

 

1. گلچهر به كوشش حسين حداد، انتشارات قدياني، 1371، ص 123.

2. كودكان و ادبيات رسمي ايران، انتشارات سروش، 1371، ص 60.

3. ادبيات كودكان و نوجوانان، محمود طاهر احمدي، فصلنامه گفت و گو، ش 19، بهار 77، ص 78/.

1. براي نمونه نگاه كنيد به «حمله حيدري يا بزرگترين حماسه مذهبي فارسي» نوشته حسين بهزادي اندوهجردي، نامه آستان قدس دوره 80 ش 4 (1349) ص 174 ـ 178.

2. ميرزا محمد رفيع معروف به رفيع خان و متخلص به باذل مشهور به مشهدي، خراساني، هروي، شاهجهان آبادي پدرش از مشهد به هندوستان مهاجرت كرده بود. او در سال 1123 هجري در دهلي­ درگذشت.

3. هم چون طالب فندرسكي، آزاد كشميري، شخصي به نام كرم، سيد علي سپند بلگرامي

4. مثل حرب حيدري، از محمد نوروز حسن بلگرامي، از سيد ذوالفقار علي صفا، هيبت حيدري از واجد علي اخترشاه، از سيد ابرار حسين، امير محمد حسن علي خان سندي، غزوه حيدري از حيدر ميرزا،غزوات حيدري از سيد محسن علي، غلبه حيدري ازمحمد ميرزا بن تجلي علي­شاه و...

1. ملابمان علي كرماني متخلص به راجي كه در عهد فتحعليشاه قاجار زندگي مي­كرد.

2. از طالب اصفهاني فندرسكي، آزاد كشميري، كرم يا كريم، سيدعلي سپند بلگرامي، گل احمد، فقير قهدريجاني، عاشق هندي.

3. غزوات اميرالمؤمنين از فصيح اصفهاني، فارغ نامه از فارغ گيلاني، غزونامه از قطره چهارمحالي، غزوه خيبر از عاصي رشتي اصفهاني، غزوات النبي سرودة عبدي، خاوران­نامة ابن حسام، شاهنامة حيدري، غزونامة اسيري، مجمع­البحرين اسيري، جنگنامة آتشي، خداوندنامه ملك­الشعرا صبا، صولت صفدري از محب علي خان حكمت، جذبه حيدري از عبدالعلي خان احسن بنگالي، شهنشاه نامه صافي اصفهاني، هفتخوان حيدري از عياني، خلافت­نامة خاموش يزدي، يعصوب­نامة واقف، ارديبهشت­نامه سروش اصفهاني، افتخارنامة افتخارالعلماي صهبا، خرم بهشت رضا قلي­خان هدايت.

1. داستان­ها وافسانه­هاي تاريخي مذهبي براي كودكان و نوجوانان محمدرضا سرشار، پويش، ش 6، بهار 1377، ص 227.

2. آشنايي با ادبيات كودكان، منوچهر عليپور، انتشارات فردوس، 1378، ص 44.

1. قصه­گويي و نمايش خلاق، نوشته جمبرز ديويي، ترجمه ثريا قزل­اياغ، مركز نشر دانشگاهي، 1366.

1. براي نمونه نگاه كنيد به مقالة «دفاع از قصة حمزه» نوشته جعفر شعار، مجله راهنماي كتاب دوره 15، (1351) ص 475 ـ 481.

2. گذري در ادبيات كودكان، توران ميرهادي و ليلي ايمن و مهدخت دولت آبادي، شوراي كتاب كودك، چاپ سوم 2535، ص 20.

1. نگاه كنيد به كتاب­هاي دربارة تصوف، نوشته عبدالحسين زرين­كوب و قصه­خوانان، نوشته رسول جعفريان.

2. قصه­خوانان در تاريخ اسلام، رسول جعفريان، ص 148.