به تازگي قصه منظومي از خانم گلي ترقي براي كودكان منتشر
شده است كه نكات توجه برانگيزي در آن به چشم مي خورد. اين قصه
منظوم كه با لحن قصه هاي عاميانه و متلها تنظيم شده مثل هر اثر
ديگري از نقاط ضعف و قوت نسبي برخوردار است ومخصوصا
لغزش هاي زباني آنجاي بررسي دارد. با اين همه هدف اين نوشته
پرداختن به اين جنبه ها نيست. نكاتي كه طرح خواهد شد تنها درباره
محتوا درونمايه و پيام اين كتاب است و لذا نقد ادبي نيست.
آنچه در پي مي آيد تنها دغدغه ها و نگراني هاي يك خواننده
معمولي كتاب است كه خود را دوستدار كودكان اين مرز و بوم مي داند.
قهرمان داستان يك پري دريايي است. اين دختر كه از نظر جنسي
تركيبي از انسان وماهي است شخصيتي كاملا انساني دارد. او از
يكنواختي زندگي در دريا خسته شده است و براي بهره بردن از لذتهاي
زندگي خاكي از دريا بيرون مي آيد و با پسر نوجواني دوست مي شود.
پسر از او سواستفاده مي كند وپري غمگين و افسرده به دريا
بازمي گردد. پس از چندي پري غمهايش را فراموش مي كند و از
تجربه هاي شيريني كه داشته با افتخار ياد مي كند و آن را نشانه اي از
رشد و كمال خود مي داند. محتوا و مضمون اين داستان در دو شاخه
قابل بررسي است: 1 مسائل جنسي اخلاقي تربيتي 2 رويكرد
منفي به دين