سایههایی نه سپید سپید، نه سیاه سیاه
«سبک و آرام،بیواهمهای از سکون قلبی یا ریزش قطره خونی.دست بر کمر هم و سرها کنار هم.کم کم قد کشیدند،جوانه زدند،پا گرفتند،تا زایرینی که از کنارشان میگذشتند،بر شاخههای همیشه سبزشان دخیل ببندند».
ادامه نوشته
ص 105،«شعله و شب»داستان سفر سبز
+ نوشته شده در ۱۳۷۶/۰۹/۱۹ ساعت توسط سید علی کاشفی خوانساری
|