«سبک و آرام،بی‏واهمه‏ای از سکون قلبی یا ریزش قطره خونی.دست بر کمر هم و سرها کنار هم.کم کم قد کشیدند،جوانه زدند،پا گرفتند،تا زایرینی که از کنارشان می‏گذشتند،بر شاخه‏های‏ همیشه سبزشان دخیل ببندند».

ص 105،«شعله و شب»داستان سفر سبز