هرچند ادوارد براون، شرق شناس برجسته، دوره صفویه را خراب آباد فرهنگی میخواند و در این زمینه مینویسد: یکی از پدیدههای عجیب و در ابتدای امر، غیر قابل توجیه دوره صفویه، فقدان کلی شعرای به نام در طول دو قرن حکومت آنها بر ایران است. (ادوارد براون. تاریخ ادبیات ایران از صفویه تا عصر حاضر، دکتر بهرام مقدادی، دکتر ضیاءالدین سجادی و عبدالحسین نوایی، انتشارات مروارید، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۹. ص ۳۸) و عرفی شیرازی و صائب تبریزی را بهدلیل اتکا به دربار گورکانیان هند از این دوره مجزا میسازد، اما واقعیت این است که بازماندههای ادبی این دوره تاریخی نمونههای نوپردازانهای شمرده میشوند که خود سر فصلهایی بر تومار ادبیات ایرانی افزودهاند، سرودههایی که با رویکرد مذهبی مردم هماهنگ بودهاند و سوز و گدازی معنوی را در دل خود نهفته داشتهاند. بار معنایی اغلب این نمونههای ادبی بر بازتابها و باز خوردهای مذهبی و فرهنگی روزگار شاعران سوار بوده است و به بیان و زبانی رسا ماندگار شده است. بیتردید یکی از مهمترین باز خوردهای فکری این روزگار رسمیت یافتن آیین تشیع و برتری اندیشههای دینی در این دوره بوده است که هم از سوی دربار صفوی و هم از سوی توده مردم با آغوشی گشاده پذیرفته میشده است. حمله سرایی و حمله خوانی از جمله سنن و جلوه گاههای تفکر قدسی در تاریخ هنر و ادب سرزمین ماست. تا همین چند دهه قبل جمعخوانی حماسههایی که ذیل عنوان عمومی حمله حیدری در منقبت مولای متقیان علی (ع) سروده شده بود از عادات فراگیر فارسی زبانان بوده است. (کاشفی خوانساری. حمله سرایی و حمله خوانی. ص اشاره)