۱-

چشم هایم این روزها

دهان به دهان

چشم تقویم نخواهد گذاشت

چه فرقی خواهد داشت

بیست و چند روز از مهر گذشته باشد

یا بیست و چند سال از تولد کسی

یا بیست و چند هفته از یک خداحافظی

 

۲-

زاد روز توست یا سالمرگ ما

این ضیافت یخرنگ آخرین شبهای مهر؟

من و لاشه بلیت پارسالی

من و آدامس جویده با طعم طالبی

من و جعبه باز نشده مرغ سوخاری

من و نور لامپ خیابان

بر نیمه شب تخت تنهایی

 

 ۳-

خدایا، اجازه ؟

می شود آب ندیده، امروز هم

به خاک تو پیشانی بمالم؟

و از دیوارهای خاکی بودنم

یک روز دیگر

زمزمه مخدر انضمام بویش را

استحصال کنم؟