۱-
چشم هایم این روزها
دهان به دهان
چشم تقویم نخواهد گذاشت
چه فرقی خواهد داشت
بیست و چند روز از مهر گذشته باشد
یا بیست و چند سال از تولد کسی
یا بیست و چند هفته از یک خداحافظی
۲-
زاد روز توست یا سالمرگ ما
این ضیافت یخرنگ آخرین شبهای مهر؟
من و لاشه بلیت پارسالی
من و آدامس جویده با طعم طالبی
من و جعبه باز نشده مرغ سوخاری
من و نور لامپ خیابان
بر نیمه شب تخت تنهایی
۳-
خدایا، اجازه ؟
می شود آب ندیده، امروز هم
به خاک تو پیشانی بمالم؟
و از دیوارهای خاکی بودنم
یک روز دیگر
زمزمه مخدر انضمام بویش را
استحصال کنم؟
+ نوشته شده در ۱۳۸۷/۰۹/۰۷ ساعت توسط سید علی کاشفی خوانساری